اکثر آدما فکر می‌کنن که روی افکار و رفتارشون کنترل کامل دارن و در اغلب اوقات، تصمیماتِ منطقی می‌گیرن؛ اما اگه با مقوله‌ی اقتصاد رفتاری آشنایی داشته باشی یا حداقل یکی‌دوتا از بهترین کتاب های اقتصاد رفتاری رو خونده باشی، احتمالا می‌دونی که این تصورِ ما چیزی جز یه توهم نیست.

حقیقت اینه که ما خیلی کمتر از اون‌چیزی که فکر می‌کنیم، تصمیمات منطقی می‌گیریم و در اغلب اوقات اسیر وسوسه‌های ذهن ناخودآگاه و احساساتمون هستیم؛ بنابراین اگه به تصمیمات یه آدم درطول روز نگاه دقیقی بندازی، به‌وضوح میشه رگه‌های پررنگی از نابخردی در تصمیم‌گیری‌ها رو دید.

چنین چیزی ابدا خبر خوبی برای ما نیست؛ چون می‌تونه جنبه‌ی مالیِ زندگی‌مون رو تحت‌الشعاع قرار بده، به روابط‌مون صدمه بزنه و آسیب‌های جبران‌ناپذیری رو به ما وارد کنه.

با‌این‌حال خبر خوب اینه که میشه نسبت‌به این نابخردی‌ها آگاهی پیدا کرد و جلوی تکرار اون‌ها رو گرفت.

توی این مطلب قراره با بهترین کتاب های اقتصاد رفتاری آشنا بشی که بهت برای اصلاح رفتارهای نابخردانه‌ی اقتصادی، کمک زیادی می‌کنن.

بااین‌حال نکته‌ی خیلی مهمی که درباره‌ی این کتاب‌ها وجود داره اینه که اولا با زبان خشک و اقتصادی نوشته نشدن و این یعنی همه‌ی مردم می‌تونن مطالبشون رو بخونن و درک کنن و براشون جذاب باشه، ثانیا مطالب این کتاب‌ها صرفا به ما در جنبه‌ی اقتصادی کمک نمی‌کنن و حتی می‌تونن جلوی خیلی از اشتباهاتمون در حوزه‌های دیگه‌ی زندگی رو بگیرن.

خبر خوب اینه که اگه به‌هر‌دلیلی، فرصت و حوصله‌ی مطالعه‌ی این کتاب‌ها رو نداری، می‌تونی خلاصه‌ی ۰ تا ۱۰۰ کتاب‌های این فهرست رو توی سایت و اپلیکیشن چکیدا در کمتر از ۳۰دقیقه بخونی یا بشنوی. چکیدا یه سرویس اینترنتی شامل وبسایت و اپلیکیشن هست که برای افراد پرمشغله، بهترین کتاب های دنیا رو خلاصه می‌کنه تا افراد بتونن از ایده‌های درخشانِ این کتاب‌ها در مدت‌زمان کوتاهی بهره‌مند بشن.

7. نابخردی های پیش بینی پذیر

تصویر کتاب نابخردی‌های پیش‌بینی پذیر از بهترین کتاب های اقتصاد رفتاری

وقتی صحبت از تصمیم‌گیری در زندگی باشه، فکر می‌کنیم که همه چیز رو تحت کنترل داریم. فکر می‌کنیم که هوشمندانه و عاقلانه تصمیم‌گیری می‌کنیم؛ اما آیا این تصور ما با واقعیت تطابق داره؟

دن آریلی، نویسنده خلاصه کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر در تحقیقاتی که انجام داده، ثابت کرده که برخلاف تصور، تصمیمات و رفتارهای ما غیرعقلانی و غیرمنطقی هستن.

کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر ازطریق مثال‌های مختلف و ملموس، نشون میده که چطور انتظارات، احساسات، هنجارهای اجتماعی و نیروهای پنهان، توانایی‌های منطقی ما رو تحت‌تاثیر قرار میدن.

نویسنده میگه که ما نه‌تنها اشتباهات ساده‌ای رو هرروز تکرار می‌کنیم، بلکه خیلی‌اوقات کارهایی رو انجام می‌دیم که می‌دونیم اشتباه هستن.

از نوشیدنِ قهوه گرفته تا خرید ماشین یا انتخاب شریک زندگی، همه‌ی ما تحت الگوی نابخردانه‌ی خاصی تصمیم‌گیری می‌کنیم که ندونستنِ این الگو می‌تونه صدمات جبران‌ناپذیری رو به زندگی وارد کنه.

قسمتی از خلاصه کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر در سایت و اپلیکیشن چکیدا

سال ۲۱۰ قبل از میلاد، بعد از اینکه ژیانگ یو، فرمانده چینی، ارتشش رو از رودخونه‌ی یانگ‌تسه عبور داد، کشتی‌هاش رو آتیش زد. اون این کار رو کرد تا به سربازاش نشون بده عقب‌نشینی دیگه یه گزینه روی میز نیست. نتیجتا، سربازاش هم انقدر وحشیانه جنگیدن که توی ۹تا نبرد پیاپی پیروز شدن. ​

این داستان مشهور شده‌؛ چون از دسترس خارج‌کردنِ عمدی انتخاب‌ها با غرایز طبیعی ما در تضاده.

ما آدما سعی می‌کنیم تا جای ممکن گزینه‌هامون رو باز نگه داریم؛ چه توی آموزش و مسیر شغلی‌ و چه حتی انتخاب شریک عاطفی. بعضیا ممکنه بگن توی یه دنیای بلاتکلیف و نامطمئن، منطقیه که تا جای ممکن راه‌های زیادی رو جلوی خودمون باز نگه داریم؛ اما مطالعات نشون دادن که این گرایشِ قدرتمند می‌تونه به‌ضررمون تموم بشه.

همونطور که داستان ژیانگ یو نشون میده، گاهی اوقات بستن گزینه‌ها مفیده؛ چون ما رو به تمرکز وامی‌داره. به‌جای شوخی‌کردن با خودمون که می‌تونیم تمام گزینه‌ها رو برای زمان نامحدودی در دسترس نگه داریم، باید انتخاب‌های سختی در مورد اون چیزی که واقعا برامون مهمه انجام بدیم.

۶. دانش چراها

کتاب دانش چراها از بهترین کتاب های اقتصاد رفتاری

خلاصه کتاب دانش چراها که با اسم علم علت ها هم در ایران شناخته میشه، از نگاه علمی به سوالی می‌پردازه که ذهن اکثر بازاریاب‌ها رو به خودش مشغول کرده: چی میشه که یه آدم تصمیم به خرید می‌گیره؟

دیوید فوربس، یعنی نویسنده‌ی کتاب دانش چراها در این اثر درباره‌ی انواع مختلف مصرف‌کننده‌ها در فرایند بازاریابی صحبت می‌کنه و ازطریق بررسی شواهد علمی، نگاه عمیق و وسیعی رو ارائه می‌کنه که حتی می‌تونه به تغییر دیدگاه کهنه‌کارترین و زبده‌ترین بازاریاب‌ها هم کمک کنه.

مزیت کتاب دانش چراها اینه که چارچوبی برای انگیزاننده‌های انسانی تعریف می‌کنه که درقالب این چارچوب، میشه خیلی از نظریه‌های انگیزشیِ رایج رو هم گنجوند.

چه به‌عنوان کسی که در تلاش برای تحلیل و مدیریت انگیزه‌ها و انگیزاننده‌های خودت باشی و چه به‌عنوان کسی که می‌خواد در نقش یک مدیر یا بازاریاب، انگیز‌ه‌های افراد دیگه رو درک و تحلیل کنه، این کتاب می‌تونه گزینه‌ی خیلی جذابی برات باشه.

قسمتی از خلاصه کتاب دانش چراها:

انگیزه‌ها رو هم میشه به ۳ دسته تقسیم کرد: انگیزه‌های درونی، انگیزه‌های ابزاری و انگیزه‌های بین فردی. برای اینکه انگیزه‌ها رو بشناسیم، باید توجه کنیم که دوست داریم این تغییر در کجا اتفاق بیفته.

تغییرات می‌تونه درونی یا بیرونی باشه؛ مثلا اگه دنبال این هستی که احساست رو درمورد خودت یا درک خودت تغییر بدی، آرزوی یه تغییر درونی رو داری. اگه می‌خوای ظاهرت رو یا محیط فیزیکی اطرافت رو تغییر بدی یا مثلا یه محصول فیزیکی جدید بخری، خب مشخصه که تو دنبال تغییر بیرونی هستی.

همه‌ی تغییرات درونی برمی‌گرده به انگیزه‌های درونی. این رو توی قسمت‌های بعدی بیشتر برات توضیح میدم؛ اما تغییرات بیرونی می‌تونه با دو مدل دیگه از انگیزه یعنی ابزاری و بین فردی، هدایت بشه.

انگیزه‌های ابزاری همون چیزیه که باعث میشه بری یه‌جفت کفش نایک یا مثلا یه کیف مارک شانل بخری یا اینکه برای تعطیلات به فیجی بری. ازطرف دیگه انگیزه‌های بین فردی، معمولا تو رو به‌سمت عضوشدن توی یه گروه مرجع و همسوشدن با اون گروه می‌کشونه؛ مثلا عضو یه باشگاه ورزشی شدن یا طرفداران یه ورزش خاص یا گروه فعالان.

۵. تفکر سریع و کند

کتاب تفکر سریع و کند از بهترین کتاب های اقتصاد رفتاری

خلاصه کتاب تفکر سریع و کند از دانیل کانمن (ترجمه کتاب Thinking Fast and Slow) که با اسم تفکر سریع و آهسته هم شناخته میشه، از نگاه روانشناسی ساختار تصمیم‌گیری ذهن رو بررسی می‌کنه.

نویسنده توی این کتاب نشون میده که چرا برخلاف تصور، ذهن تمایل داره که در اکثر مواقع رفتارهای غیرعقلانی انجام بده. خلاصه کتاب تفکر سریع و کند نشون میده که تفکر منطقی موردنظرِ علم اقتصاد عملا هیچ نقشی در صحنه‌ی عمل نداره و مردم اکثرا براساس احساسات راجع‌به تصمیمات اقتصادی نتیجه‌گیری می‌کنن.

دنیل کانمن توی این کتاب ازطریق داستان‌های مختلف و سوالات تعاملی تو رو به‌عنوان خواننده در بطن گفته‌های خودش قرار میده و حسابی به چالشت می‌کشه تا با تمام وجودت صحت حرف‌هایی رو که میزنه، درک کنی.

چیزی که توی خلاصه کتاب تفکر سریع و کند می‌خونی، درک نوین و تازه‌ای از ساختار ذهن انسانه. از همین الان خودت رو برای تعجبِ زیاد آماده کنی.

قسمتی از خلاصه کتاب تفکر سریع و کند:

برای اینکه متوجهِ کارکرد سیستم‌های ذهنی بشی، بیا به مسئله‌ی توپ و چوب بیسبال فکر کنیم.

قیمت یک چوب و توپ بیسبال، یک‌دلار و ۱۰سنت هست. چوب بیسبال، یک‌دلار گرون‌تر از توپ بیسباله. با‌این‌حساب، قیمت توپ چقدره؟

مبلغی که به احتمال زیاد به ذهنت خطور کرده، ۱۰سنت هست و این نتیجه‌ی کارکردِ بصری و ناخودآگاهِ سیستم اوله که خب اشتباهه! یک لحظه بیش‌تر وقت بذار و دوباره حسابش کن.

 اگه قیمت چوب و توپ بیسبال با هم، یک‌دلار و ۱۰سنت باشه و چوب یک‌دلار گرون‌تر از توپ باشه، با‌این‌حساب قیمت توپ ۵سنت هست.

اتفاقی که افتاد، این بود که سیستم یک، فوراً کنترل رو به‌دست گرفت و با تکیه بر شهود، به‌طور خودکار و خیلی سریع پاسخ مساله رو داد.

معمولا وقتی سیستم یک با شرایطی روبه‌رو می‌شه که براش قابل فهم نیست، از سیستم دو می‌خواد که مشکل رو حل کنه؛ ولی در مسئله‌ی چوب و توپ بیسبال، سیستم یک، فریبِ سادگی مسئله رو خورد و به‌غلط فکر کرد خودش جواب درست رو می‌دونه.

موضوعی که مسئله‌ی چوب و توپ بهت نشون می‌ده، تنبلیِ ذاتی ذهن ماست. وقتی‌که از مغز خودمون استفاده می‌کنیم، ترجیح می‌دیم که برای هر کاری، حداقلِ انرژی ممکن رو به‌کار ببریم. اسم این پدیده، قانون تلاش حداقلی هست. از اون‌جا که بررسی و جواب دادن به سوال با سیستم دو، انرژیِ بیشتری مصرف می‌کنه، ذهن ما ترجیح می‌ده مسائلِ به‌ظاهر ساده رو با سیستم یک، حل کنه.

این تنبلی خیلی‌ از اوقات، دردسرساز می‌شه. چون استفاده از سیستم دو، جنبه‌ی مهمی از هوش ماست. تحقیقات نشون می‌ده انجام کارهایی که در حوزه‌ی سیستم دو تعریف می‌شه، به‌مرور زمان، امتیاز هوش‌سنجی رو بالا می‌بره.

مسئله‌ی ساده‌ی بیس‌بال، تنبلی ذهن رو به‌طور واضحی نشون می‌ده. ذهن ما می‌تونست از همون ابتدا با سیستم دو، سوال رو حل کنه و اشتباهی هم پیش نمیومد.

بااین‌حال ذهن، با تنبلی و استفاده‌نکردن از سیستم دو،  قدرت هوش ما رو محدود می‌کنه.

۴. کمبود: فقر احمق می‌کند

تصویر کتاب کمبود از بهترین کتاب های اقتصاد رفتاری

خلاصه کتاب کمبود که با اسم فقر احمق می کند هم شناخته میشه، درباره‌ی یه گزاره‌ی رایج صحبت می‌کنه که ازقضا، غلطه.

احتمالا تا حالا شنیدی که میگن «تصمیمات غلط فقر رو می‌سازه». طبق چیزی که خلاصه کتاب کمبود ادعا می‌کنه، این فقر هست که باعث میشه تصمیمات اشتباه گرفته بشه.

طبق گفته‌ی کتاب، فقر ذهن رو محدود می‌کنه و این محدودیت باعث میشه تا عملا چیزی به‌اسم دید بلندمدت از بین بره و آدما تنها نوک دماغشون رو ببیین.

نتیجه‌ی چنین چیزی، این میشه که تا یه مشکل مالی توی زندگی پیش میاد، تنها چیزی که به ذهنمون می‌رسه، وام‌گرفتنه و این‌طوری خودمون رو توی چرخه‌ی بی‌انتهای قرض حبس می‌کنیم.

نویسنده‌ی کتاب، توی برهه‌ای از زندگیش، فقر رو هم تجربه کرده و این مسئله رو شخصا تجربه کرده. توی دهه‌ی ۱۹۸۰ وضع شد که به افراد غیرشهروند آمریکایی اجازه‌ی ادامه‌ی کار داده نمی‌شد. پدر هندی نویسنده کتاب یکی‌از افرادی بود که تحت‌الشعاع این قانون قرار می‌گرفت.

مولاینیتن میگه: «به چشم خودم می‌دیدم که والدینم یک‌شبه تغییر کردند.  آن‌ها بسیار مضطرب‌تر و تندخوتر شده بودند؛ انگار که بخشی از شخصیتشان به‌کلی تغییر کرده باشد.»

سال‌ها بعد ملاینیتن به‌عنوان یک اقتصاددانِ رفتاری این موضوع رو در سرتاسر جهان مشاهده کرد. خودش میگه: ««به هر طرف که نگاه کنی، شواهد این موضوع وجود دارد. ما فقط باید راه‌های ارائۀ علمیِ این شواهد را بیابیم.»

قسمتی از خلاصه کتاب کمبود – فقر احمق می‌کند:

اواخر جنگ جهانی دوم، درحالی‌که هزاران اروپایی با گرسنگی مفرط دست‌و‌پنجه نرم می‌کردن، ۳۶نفر از دانشگاه مینیسوتا در آمریکا داوطلب شدن که توی آزمایشی شرکت کنن که اون‌ها رو در وضعیت سخت گرسنگی‌ قرار می‌داد. 

علیرغم مشکلات فیزیکی‌ای که توی این آزمایش برای داوطلب‌ها پیش اومد، یه‌سری آثار جانبی هم پدیدار شدن که دانشمندا انتظارشون رو نداشتن.

درحین این آزمایش، علاقه‌ی داوطلب‌ها به کتاب‌ها و دستورالعمل‌های آشپزی بیشتر شده بود؛ درصورتی‌که قبلا هیچ علاقه‌ای به این موضوعات نداشتن. بعدها یکی‌از داوطلبینِ این آزمایش گفت: «تمام فکر و ذکرمون و مرکز همه‌ی افکارمون غذا شده بود.»

بعدها روانشناس‌ها این موضوع رو باز کردن و مشخص شد که اگه ذهن روی یه چیز متمرکز باشه، توانایی‌ها و مهارت‌های دیگه‌ای مثل تمرکز، عزت‌نفس و برنامه‌ریزی بلندمدت مختل میشه.

بااین‌حال، مهم‌ترین بخشِ کار اون‌ها، مشخص‌کردن آثار کمبود نیست؛ بلکه این ادعا هست که کمبود می‌تونه زندگی هرکسی رو تحت‌کنترل بگیره. بحث اون‌ها اینه که ویژگی‌هایی مثل رفتارهای فکرنشده، عملکردِ نامناسبِ تحصیلی و تصمیماتِ اشتباهِ مالی که بخشی از شخصیت افراد تلقی میشن، شاید درحقیقت محصول احساس کمبود باشن؛ احساسی که اگه مداوم باشه، ذهن رو به‌دست می‌گیره و نیازهای خودش رو به فرد می‌قبولونه؛ مثل همه‌ی اون آدم‌هایی که توی باتلاق فقر گیر افتادن.

با‌این‌حال، سوال اینجاست که چطور میشه از باتلاق کمبود نجات پیدا کرد؟

این همون سوالیه که در ادامه‌ی خلاصه کتاب کمبود راجع‌بهش می‌خونی.

۳. پارادوکس انتخاب

کتاب پارادوکس انتخاب از بهترین کتاب های اقتصاد رفتاری

خلاصه کتاب پارادوکس انتخاب (ترجمه کتاب Paradox of Choice) راجع‌به این صحبت می‌کنه انتخاب‌ها و آزادی‌های بیشتر نه‌تنها به کیفیت زندگی کمک نکردن، بلکه آسیب سختی به کیفیت روانی و زندگی ما زدن. نویسنده‌ی این کتاب با مراجعه به تحقیقات گسترده‌ای که در این زمینه انجام شده، نشون میده که برخلاف تصور رایجی که بین آدما وجود داره، حقِ انتخابِ بیشتر لزوما به‌معنای کیفیتِ بالاتر تصمیم‌گیری نیست؛ بلکه بالعکس، باعث میشه تا انتخاب غلطی رو انجام بدیم. یعنی اینکه تمام گزینه‌ها رو بخوای بسنجی و بعد تصمیم بگیری، نه‌تنها باعث نمی‌شه تصمیم بهتری بگیری، بلکه اغلب باعث میشه سراغ تصمیم غلطی بری که بعدها ازش پشیمون میشی.

بااین‌حال این کتاب نگاه عمیق‌تری به موضوع حق انتخاب داره. نویسنده نشون میده که چرا علیرغم پیشرفت‌های صورت‌گرفته و آزادی‌های بیشتر، آمار افسردگی و خودکشی بیشتر از هر زمان دیگه‌ای هست. خیلی‌ها این موضوع رو به مسائل متفاوتی ربط میدن، اما نویسنده باور داره که دلیلِ عمده‌ی این اتفاق کاهش رضایت از زندگی و احساس نارضایتی‌ای هست که به‌خاطر حق انتخاب زیاد به‌وجود اومده.

این کتاب برای کسایی که برای خرید یک سس مایونزِ ساده درگیر انتخاب بین برندهای پرشمار می‌شن و درآخر از انتخابشون رضایت ندارن، شدیدا توصیه می‌شه؛ اون‌هایی که برای خرید لباس، هزاران مغازه رو می‌گردن و آخرِ سر از چیزی که می‌خرن، رضایت ندارن.

بخشی از متن خلاصه کتاب پارادوکس انتخاب:

دونستنِ اینکه چه‌چیزی می‌خوایم یعنی اینکه توانایی پیش‌بینی نتیجه‌ی انتخاب‌هامون رو داریم. چنین چیزی شاید در حرف ساده به‌نظر برسه، اما در عمل بسیار سخته.

حتی اگه از بین گزینه‌های محدودی انتخاب و تصمیم‌گیری کنیم، بازهم امکان بروز خطا و اشتباه در تصمیم‌گیری‌هامون وجود داره؛ چون‌که بخشی از ذهن ما براساس خاطرات تصمیم‌گیری می‌کنه که خودِ خاطرات شدیدا تحت‌تاثیر پیش‌زمینه‌های فکری هست.

همون‌طور که دنیل کانمنِ روانشناس اثبات کرد، به‌یاد‌موندن خاطرات قدیمی‌مون به‌نوعی به احساساتمون در اون لحظه بستگی داره؛ اینکه اون احساس در زمان خوب، مکان خوب و حالت خوبی بوده یا نه.

برای اینکه بهتر متوجه بشی، سعی کن خاطره‌ت از یک مسافرت رو به‌یاد بیاری. احتمالا بهترین و بدترین قسمت سفرت رو یادت باشه؛ مثلا ممکنه آب‌و‌هوای عالی یادت مونده باشه یا دعوا و بحث‌و‌جدلی که با همسفرهات داشتی به یادت بیاد.

پیش‌بینی ما درمورد اینکه تصمیمات‌مون چه حسی رو در آخر برامون به‌همراه میارن، به‌ندرت دقیق و درست از آب درمیاد.

طی یک تحقیقی که در همین زمینه انجام شد، محقق‌ها از دانشجو‌ها خواستن که در وقفه‌ی بین جلسات هفتگی، یه‌سری میان‌وعده برای خودشون انتخاب کنن.

از گروه اول خواسته شد که برای یک هفته، میان‌وعده انتخاب کنن؛ درحالی‌که از گروه دوم خواسته شد تا این کار رو برای ۳هفته انجام بدن؛ یعنی چیزی که اون‌ها انتخاب می‌کردن، برای هفته‌ها ثابت می‌موند.

وقتی احساس گروه دوم رو راجع‌به انتخاب‌شون پرسیدن، اکثرا ناراحت بودن؛ چون‌که حس می‌کردن که در پایانِ ۳هفته، از غذای موردعلاقه‌شون زده می‌شن.

این آزمایش درحالی اتفاق افتاد که گزینه‌های دانشجوها محدود بود؛ اما اگه این گزینه‌ها زیاد بودن، به‌نظرت چه اتفاقی میفتاد؟

این اتفاق باعث می‌شد تا حتی گروه اول هم از انتخابش رضایت نداشته باشه و تصمیم‌گیری براشون دشوارتر بشه.

۲. اقتصاد روایی

کتاب اقتصاد روایی از بهترین کتاب های اقتصاد رفتاری

چرا بیت‌کوین ۲۰هزار برابر شد؟‌ چی شد که یهو مردم بدون هیچ دانشی، برای سرمایه‌گذاری توی بازار رمزارزها هجوم آوردن؟ پشت حباب‌ها اقتصادیِ گاه‌و‌بی‌گاه چه عامل مهمی نهفته‌ست؟ تا الان اقتصاددان‌ها برای توضیح این اتفاقات، مدام از آمار و ارقام و مدل‌های اقتصادی استفاده می‌کردن؛ اما به‌نظر می‌رسه که این وسط یه عامل مهمی وجود داره که از دید اکثر اقتصاددان‌ها پنهانه؛ عاملی که به دلایل مختلفی تاحالا بهش توجه نشده و اون عامل، چیزی نیست جز داستان‌ها و روایت‌ها. کتاب اقتصاد روایی دقیقا سراغ همین عامل رفته و قراره به زبان خودمونی، درباره‌ی پدیده‌های اقتصادی برات صحبت کنه تا در آینده، در دام حباب‌های اقتصادی گیر نکنی.

خلاصه کتاب اقتصاد روایی توضیح میده که برای پدیده‌های کلان اقتصاد نباید دنبال ریاضیات پیچیده بریم؛ چون جوابش رو عامه‌ی مردم دارن که عمدتا درکی از اصطلاحات اقتصادی ندارن. جواب این فعل‌و‌انفعالات، همون صحبت‌هایی عامیانه‌ای هست که توی جمع‌های خودمونی انجام میشه و داستان سرمایه‌گذاری موفق آدم‌های اطراف رو برای دوستان و خویشاوندان تعریف می‌کنیم.

نویسنده میگه ایناست که تحولات رو رقم می‌زنه و ایناست که توده‌های مردم رو به‌سمت اقدامات اقتصادی هل میده.

ممکنه از خودت بپرسی که نویسنده با چه پشتوانه‌ی علمی این استدلال رو میاره.این حرفا رو شخصی به‌اسم رابرت شیلر میگه که اقتصاددان و استاد دانشگاه ییل هست و توی سال ۲۰۱۳ برنده‌‌ی جایزه‌ی نوبل شده. درباره‌ی رزومه‌ی قویش همین بس که توی یه کتاب دیگه‌ش به‌اسم سرمستی نابخردانه، وقوع دو تا حباب در بازار مسکن و شهام شرکت‌های آنلاین رو تونسته بوده به‌درستی پیش‌بینی کنه. بنابراین با کم کسی طرف نیستیم. نکته‌ی جالب اینه که از این دست پیش‌بینی‌ها توی این کتاب هم کم نیست؛ از پیش‌بینی درباره‌ی رمزارزها و وضعیت بیتکوین بگیر تا بقیه‌ی حوزه‌ها.

بخشی از متن خلاصه کتاب اقتصاد روایی:

سقوط بزرگ سهام تویِ سال ۱۹۲۹ رو در نظر بگیر. قبل از این‌که این سقوط بزرگ رخ بده، داستان‌ها و روایت‌های مختلفی وجود داشت که می‌گفتن خیلی‌ها تموم داراییشون رو تویِ بازارهای مالی گذاشتن و سهام خریدن و به ثروت عجیبی رسیدن. این روایت‌ها باعث شدن که مردم بیشتری تویِ بورس سرمایه‌گذاری بد انجام بدن که این موضوع باعث سقوط بزرگ ۱۹۲۹ شد.

برای این‌که بتونی تحولات بزرگ اقتصادی رو درک کنی، باید روایت‌ها و داستان‌هایی که دهن‌به‌دهن می‌چرخن هم در نظر بگیری؛ ولی معمولاً این‌کار رو انجام نمی‌دی. بالای ۹۰درصد مردم اصلاً از حقایق این روایت‌ها خبری ندارن و خیلی راحت قاطی جریانات میشن و اصلاً نمی‌دونن که اقتصاد به‌جز آمار و ارقام، یه بُعد روانی هم داره.

بیشتر اقتصاددان‌ها هم این اشتباه رو مرتکب میشن؛ ولی این وسط، یه مورد استثنا هم وجود داره. جان مینارد کینز، اقتصاددان معروف قرن بیستم، برای درک اقتصاد و تحولات اقتصادی، علاوه‌بر آمار و ارقام به احساسات مردمی هم توجه کرد و تک‌تک روایت‌ها رو یادداشت می‌کرد. اون تویِ کتاب «پیامدهای اقتصادی صلح» پیش‌بینی کرد که غرامت‌هایی که آلمان باید بعد از جنگ جهانی اول پرداخت کنه، از لحاظ اجتماعی تاثیراتی رو می‌ذاره که می‌تونه در آینده‌ی نزدیک کار رو به جاهای باریکی می‌کشونه. هیچ‌کسی نمی‌تونست با نگاه به مولفه‌های اقتصادی، وقوع جنگ جهانی دوم رو انقدر دقیق پیش‌بینی کنه.

۱. فریب طعمه‌ها

تصویر کتاب فریب طعمه‌ها، از بهترین کتاب‌های اقتصاد رفتاری

شاید شنیدنش یه‌ذره برات عجیب باشه، اما ما انسان‌های آگاهِ نسل مدرن که ادعامون میشه خیلی چیزها رو می‌دونیم، مدام در طول روز داریم فریب می‌خوریم. از فلان نوشیدنی‌ای که ادعا می‌کنه انرژی ما رو افزایش میده بگیر تا حتی تحقیقات علمی‌ای که میگن فلان محصول رو نباید به‌عنوان جایگزین سیگار مصرف کرد. درواقع رفتار ما مدام توسط شرکت‌های بزرگ و حتی جریانات سیاسی داره دستکاری میشه و این موضوعیه که در جزئی‌ترین و کوچیک‌ترین موارد زندگی‌مون داره رخ میده. 

خلاصه کتاب فریب طعمه نوشته‌ی رابرت شیلر و جورج اِکِرلاف هست که هر دو در زمینه‌ی اقتصاد برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شدن.

این دو اقتصاددان در این کتاب درباره‌‌ی اقتصاد فریب‌محورِ امروز صحبت می‌کنن و این قضیه رو جوری بسط میدن که به جوانب ساده‌ی زندگی‌مون و حتی باورهامون می‌رسه. مثلا از این میگن که اصلا این کارت‌های بانکی که عملا اسکناس رو از چرخه‌ی معاملات حذف کرده، چطور به‌نفع دنیای سرمایه‌داری عمل می‌کنه و باعث میشه تا آدما بیشتر پول خرج کنن یا چطور دست‌های نامرئی بازار در تولد، عروسی، خرید خونه، ماشین یا چیزهایی مثل این، آدما رو به سمت خرید چیزهایی سوق میدن که اصلا نیازی بهشون نیست.

بخشی از متن خلاصه کتاب فریب طعمه‌ها:

تبلیغ‌کننده‌های باهوش خیلی خوب می‌دونن که ذهن انسان، اطلاعات رو به‌عنوان یه داستان پردازش می‌کنه. فرقی نمی‌کنه که فکر تو آزاد باشه یا نه، همیشه فکرهای تو به شکل یه مکالمه پیش میرن که توی اون‌ها، همیشه یه صدایی حرف می‌زنه و صدای دیگه‌ای پاسخ میده.

تمام تبلیغات تلاش می‌کنن تا تو رو یه‌جوری توی یه داستان درگیر کنن یا کاری کنن داستان‌هایی که روایت می‌کنن با گفت‌وگویی که توی ذهن تو در جریانه پیوند بخوره. هدف نهایی همه‌شون اینه که تو رو به خرید یه محصول ترغیب کنن.