به‌نظر می‌رسه که بهترین تعریف از نقش پررنگ دیسیپلین در زندگی رو پوبلیوس سیروس، شاعر نامدار لاتین در ۲۱۰۰ سال پیش ارائه کرده:

یک امپراتوری بزرگ می‌خواهید؟ پس ابتدا بر خودتان حکومت کنید!

پوبلیوس سیروس

خارجی‌ها یه اصطلاح دارن که میگه: شخصیتِ تو، سرنوشت توست!»

این یعنی نوع شخصیتی که برای خودت ساختی درنهایت تعیین می‌کنه که چی‌کار کنی و کجا بری.

خودانضباطی یا همون دیسیپلین یکی‌از اون چیزهای خاص هست که هم پیش‌بینی‌کننده‌ست و هم تعیین‌کننده. هم پیش‌بینی می‌کنه که چقدر قراره به تعالی برسی و هم باعث میشه در کاری که انجام میدی به تعالی برسی.

دیسیپلین فقط یه وسیله برای رسیدن به هدف نیست. چیزی نیست که وقتی به خواسته‌هایی مثل شغل، پول، موفقیت یا شهرت رسیدی بتونی ازش دست بکشی.

نه. دیسیپلین خودِ بردنه؛ بنابراین هر زمان که کنارش بذاری، یعنی به‌طور خودکار بازنده شدی. وقتی توی کارِت انضباط و دیسیپلین داری، یعنی بردی. وقتی می‌دونی بهترینت رو برای کاری گذاشتی، یعنی بردی. وقتی ارزش خودت رو به چیزهایی گره می‌زنی که می‌دونی در دایره‌ی کنترل تو هستن، یعنی تو بردی.

همونطور که رایان هالیدی، نویسنده‌ی کتاب «انضباط همان سرنوشت توست» میگه:

در نهایت فراتر از استعدادمان، منابع‌مان یا چیزهایی از این دست، چیزی که مسیر زندگی‌مان را تعیین خواهد کرد شخصیت ما، استانداردهایمان و کارهایی‌ست که مرتبا تکرار می‌کنیم.

  • رایان هالیدی، نویسنده
رایان هالیدی، نویسنده‌ی کتاب‌ انضباط همان سرنوشت توست

سوال اینجاست که چطور میشه این شخصیت و استاندارد رو برای خودمون بسازیم؟

در ادامه با وام‌گیری از محتوای کتاب انضباط همان سرنوشت توست، ۲۵ عادتی رو بهت معرفی می‌کنم که اگه بهشون پایبند باشی، می‌تونن زندگیت رو در بهترین مسیر ممکن قرار بدن.

چرا داشتن دیسیپلین مهمه؟

ما در دورانی سرشار از آزادی و فراوانی زندگی می‌کنیم. با هر متر و معیاری که حساب کنی، کیفیت زندگی انسانِ امروز حتی از پادشاهان قدیم هم بهتره.

تا همین ۵۰سال پیش، تقریبا هیچ‌کس به حمام آب گرم دسترسی نداشت.

ما توی زمستون گرم و توی تابستون خنک هستیم. بیشتر از اینکه به‌خاطر گرسنگی رنج بکشیم، دنبال رژیم‌های لاغری برای آب‌کردن چربی‌هامون می‌گردیم. می‌تونیم هر جایی که می‌خوایم بریم و تقریبا هر کاری که بخوایم رو انجام بدیم.

  • از جایی که هستی خسته شدی؟ مسافرت کن.
  • از شغلت بیزاری؟ تغییرش بده.
  • هوس چیزی رو کردی؟ تهیه‌ش کن.
  • به چیزی فکر می‌کنی؟ توی شبکه‌های اجتماعی بیانش کن.

همه‌ی اینا خیلی خوبن و باعث شدن تا آزادیِ انتخابِ ما خیلی بیشتر بشه؛ اما این بهبود کیفیت زندگی برای افرادی که انضباط فردی یا همون دیسیپلین توی زندگی‌شون جایی نداره، بهای سنگینی رو به‌همراه میاره.

اغلب ما آزادی رو با مجوزداشتن اشتباه می‌گیریم.

اینطوری میشه که چون پول توی حسابمون هست و الان هوس یه برگر چرب‌و‌چیل کردیم، فکر می‌کنیم که مجوز داریم تا دلی از عزا دربیاریم. چون گشتن توی شبکه‌های اجتماعی بهمون حال میده و گوشی توی جیبمونه، فکر می‌کنیم که مجوز داریم تا روزی ۲ ساعت از وقتمون رو پای محتوای بی‌فایده تلف کنیم.

بااین‌حال همونطور که ژنرال آیزنهاور سال‌ها پیش در نطقی درباره‌ی آزادی گفته، «آزادی فرصتی برای انضباط فردی و دیسیپلین هست.»

این یعنی وقتی مختاری بین لذت خوابیدن و درد ورزش یکی رو انتخاب کنی، کدومو انتخاب می‌کنی؟ وقتی مختاری بین خوشمزگیِ اون غذای چرب‌و‌چیل و بی‌مزگی اون سبزیجات رژیمی یکی رو انتخاب کنی، کدومو انتخاب می‌کنی؟

دیسیپلین یا همون انضباط فردی اینجا به کارِت میاد؛ اونجایی که بین انبوهی از گزینه‌ها، چیزی رو انتخاب می‌کنی که نه لزوما لذت بیشتر، بلکه فایده‌ی بیشتری برات به‌ارمغان میاره.

حکومت بر خود که پوبلیوس سیروس ازش حرف میزد، دقیقا همینه.

بااین‌حال بدیهیه که مشکلات تمام افراد ناشی از فراوانی نیست، اما هر فردی از انضباط فردی و خویشتن‌داری قطعا نفع می‌بره.

زندگی عادلانه نیست و موهبت‌ها به‌طور یکسان بین همه تقسیم نمی‌شن. حقیقت اینه که در این نابرابری، افرادی که بهره‌مندیِ کمتری داشتن، حتی باید نظم بیشتری داشته باشن تا فرصت‌های بیشتری به‌دست بیارن.

این افراد باید بیشتر تلاش کنن و درعین‌حال فرصت کمتری هم برای اشتباه‌کردن دارن. حتی افرادی که آزادی عمل کمتری دارن در زندگی روزمره با انتخاب‌های بی‌شماری مواجه هستن؛ مثل اینکه درباره‌ی کدوم خواسته‌شون مُصِرتر باشن، چه اقداماتی انجام بدن، چه چیزی رو بپذیرن یا چه چیزی رو مطالبه کنن.

از این نظر همه‌ی ما آدما در یک قایق هستیم؛ خوش‌شانس یا بدشانس، همه باید بفهمن که چطور احساسات خودشون رو مدیریت کنن، از چه چیزی پرهیز و به‌سمت چه اهدافی حرکت کنن. ما باید بر خودمون مسلط باشیم، مگر اینکه بخوایم کسی یا چیزی دیگه بر ما مسلط بشه.

این امر فقط ازطریق دیسیپلین اتفاق میفته.

حالا که متوجه شدی دیسیپلین چیه و چه اهمیتی در زندگی داره، وقتشه بریم سراغ اون ۲۵ عادت مبتنی‌بر دیسیپلین که می‌تونن مسیر زندگیت رو تغییر بدن.

۱. سحرگاه رو دریاب

ساعت‌های ابتداییِ روز پربارترین ساعت‌ها هستن. همینگوی، نویسنده‌ی معروف می‌گفت که همیشه صبح رو انتخاب می‌کنه، چون اولا کسی نیست که مزاحمت بشه و ثانیا هوا خنک و مطبوعه. از اون طرف تونی موریسون، نویسنده‌ی مطرح آمریکایی رو داریم که همیشه صبح‌ها کارش رو شروع می‌کرد. تونی موریسون متوجه شده بود که صبح‌ها نه‌تنها ذهن بازتری داره، بلکه احساس اعتمادبه‌نفس بیشتری هم می‌کنه. این قضیه برای همه‌ی ما صدق می‌کنه. بعد از یک روز شلوغ، پر از مکالمات بی‌خود و خستگی، چه کسی دیگه می‌تونه باهوش و خلاق باشه و کارش رو به نحو احسن جلو ببره؛ بنابراین بهتره قبل از اینکه انرژی فکریت تخلیه بشه، از همون ابتدای روز مشغول به کارهای مهم بشی.

۲. از برده‌بودن دست بردار

در بعداز ظهر یکی از روزهای سال ۱۹۴۹، ریچارد فاینمنِ فیزیکدان مشغول کاراش بود که یهو احساس کرد که دوست داره یه نوشیدنیِ الکلی بخوره. البته این اصلا یه هوس شدید نبود؛ ولی یه تمایل نگران‌کننده به الکل بود. همون موقع فاینمن تصمیم گرفت که دیگه تا آخر عمر لب به الکل نزنه. پیش خودش فکر کرد که نباید هیچ‌چیزی همچین قدرتی روی اون داشته باشه. اون روز فاینمن دانسته یا نادانسته، ویژگی خودکنترلی رو از خودش بروز داد؛ یه واکنش غریزی علیه هر چیزی که سعی داره تا ما رو تسخیر کنه. حقیقت اینه که باید عادت‌های بد رو کنار بذاری. باید برده نباشی؛ برده‌ی سیگار، نوشابه، لایک‌های اینستاگرام، کار، پورن یا قدرت. فراموش نکن که بدن نباید رئیس باشه. عادت هم نباید رئیس باشه. تو باید خودت رئیس باشی. به‌قول یه متخصص ترک اعتیاد، چه کسی می‌تونه آزاد باشه وقتی آزادی پرهیز رو از دست داده باشه؟

۳. عاشق کارِت باش

قبل از اینکه حسن منهاج به‌واسطه‌ی برنامه‌های کمدی و استندآپ‌هایی که برگزار می‌کنه به محبوبیت و شهرت برسه، یه‌بار یه خبرنگار ازش پرسید که فکر می‌کنه چقدر قراره موفق بشه؟ جوابی که حسن منهاج به این سوال داد واقعا یه کلاس درس هست. گفت: «من این سوال رو دوست ندارم. برای من، همینکه کار کمدی انجام میدم، خودش یه موفقیته. اینطوری نیست که اگه به فلان چیز رسیدم خودم رو برنده بدونم. نه، نه، نه. برای من همیشه موفقیت خودِ کارم بوده.» خیلی از ما خوشحالی و موفقیت‌مون رو منوط به اتفاق خاصی می‌کنیم؛ درصورتی که مقصد مهم نیست، بلکه لذت‌بردن از مسیر هست که تعیین می‌کنه که تو موفق میشی یا نه. اگه از کاری که انجام میدی لذت نمی‌بری، پس وقتشه یه بازنگری اساسی درباره‌ش انجام بدی.

۴. انرژیت رو مدیریت کن

همونطور که گوته، شاعر آلمانی در قرن ۱۸ گفته: «فعالیت بی‌توقف از هر نوعی که باشد، درنهایت به ورشکستگی ختم خواهد شد.» حقیقت اینه که هیچ آدمی شکست‌ناپذیر نیست. هیچ‌کس نیست که بتونه تا ابد یه مسیر رو ادامه بده. بنابراین مهمه که گاهی استراحت کنی و اجازه بدی که مغزت مجالی برای فکرکردن پیدا کنه. در برابر فشار، حتی آهن هم می‌شکنه یا فرسوده میشه.

۵. کار سخت رو اول انجام بده

ویلیام استافوردِ شاعر یه قانون روزانه داشت: «کارهای سخت رو اول انجام بده.» صبر نکن. به خودت نگو کم‌کم شروع می‌کنم. به خودت نگو اول این کارهای دیگه رو انجام می‌دم بعداً… نه. همین الان انجامش بده. اول انجامش بده. تمومش کن.

۶. از این شاخه به اون شاخه نپر

جان اشتاین بک، نویسنده‌ی مطرح آمریکایی در یکی از رمان‌هاش جمله‌ی جالبی رو آورده: «کاش می‌دانستم که چطور انسان‌ها این همه کار را انجام می‌دهند و همزمان در جنبه‌های دیگر زندگی مثل اقتصادی، اجتماعی و… نیز فعال می‌مانند.» حقیقت اینه که کسی نمی‌تونه این کار رو انجام بده. امکان نداره که خودت رو به کاری یا کسی متعهد کنی و انقدر دیسیپلین نداشته باشی که به بقیه‌ی چیزهای اضافی نه بگی. برخلاف تصور، توی مسیر زندگیت، «نه‌ها» اهمیت بیشتری از «آره‌ها» دارن.

۷. هر روز کمی بهتر شو

رایان هالیدی میگه یکی‌از بهترین توصیه‌هایی که برای نویسندگی شنیدم، این بود که برای نوشتن یه کتاب هر روز دو صفحه مزخرف بنویس. همینگوی یه‌بار گفت: «پیش‌نویس هر چیزی مزخرفه!» این فقط درباره‌ی نویسندگی صدق نمی‌کنه. تلاش‌های ابتداییِ ما مثل شیرِ آبی می‌مونه که زنگ‌زده‌ست و سال‌هاست که باز نشده. وقتی بعد سال‌ها این آب رو باز می‌کنی، اول یه آب بدرنگ و بدبو می‌بینی، اما کمی که صبر کنی می‌بینی که جریان آب تمیز و شفاف از لوله‌ها خارج میشه. چیزی که مهمه شروع‌کردن هست. باید هر روز قدمی برداشت؛ چون هیچ‌وقت موعد مناسب و اون نقطه‌ی بی‌نقص از راه نخواهد رسید.

۸. با خودت مهربون باش

نقل هست که فیلسوف رواقی، کِلِئانتس، یه روز داشت از خیابون‌های آتن رد میشد که به مردی برمی‌خوره که داشت خودش رو به خاطر یه شکست سرزنش می‌کرد. وقتی دید چقدر ناراحته، کلئانتس – که معمولاً به کار خودش مشغول بود – نتونست جلوی خودش رو بگیره و مهربانانه گفت: «یادت باشه، تو با یه آدم بد صحبت نمی‌کنی.» دیسیپلین و انضباط این نیست که خودت رو بازخواست و سرزنش کنی. اگرچه قاطعیت نقش مهمی داره؛ اما ببین سِنِکا، فیلسوف بزرگ رواقی بعد از سال‌ها تحصیل در فلسفه رواقیون چطوری رشد خودش رو قضاوت می‌کرد: «من چه رشدی را تجربه کردم؟ اینکه شروع کردم به دوست‌بودن با خود.» مهربون‌بودن با خود، یه عمل خودانضباطی‌ست. اینکه یه دوست خوب باشی، خودت رو بهتر کنی و پیشرفت‌هات رو هرچند کوچیک جشن بگیری، کاریه که دوست‌ها در قبال هم‌دیگه انجام میدن.

۹. به هر کاری که می‌کنی اعتبار ببخش

پلوتارک، تاریخ‌نگار یونانی درباره یک ژنرال و سیاستمدار یونانی به‌نام اِپامینونداس میگه که با وجود نبوغش در میدان نبرد و بیرون از اون، به یه پست بی‌اهمیت در تِبِس منصوب شد که مسئول فاضلاب‌های شهر بود. هرچند که به‌خاطر نبوغش بود که در این نقش قرار گرفت، چون تعداد زیادی از رقبای حسود و ترسو فکر می‌کردن این کار به طور موثری به کارنامه‌اش پایان میده؛ ولی اِپامینونداس به‌جای اینکه تحریک بشه یا از بی‌اهمیتی شغلش ناامید بشه، با جدیت به کار جدیدش پرداخت و اعلام کرد که این اعتبار کار نیست که به مرد تعلق می‌گیره، بلکه اعتبار مرد هست که به کار اعتبار می‌بخشه. پلوتارک در ادامه‌ی این ماجرا نوشت که اپامینونداس با انضباط و جدیت، این مقام بی‌اهمیت رو به یک افتخار بزرگ و محترم تبدیل کرد، حتی با اینکه قبلا کاری جز نظارت بر پاکسازی فاضلاب و منحرف‌کردن آب از خیابان‌ها نبود.

۱۰. هیچ‌وقت تمرین و بهترشدن رو رها نکن

تایلر کوئن، اقتصاددان فوق‌العاده کنجکاو از بزرگان حوزه‌های مختلف این سوال رو می‌پرسه: «چطور تمرینات پایه‌ای خودتون رو انجام می‌دین؟ چه تمرین‌ها یا فعالیت‌هایی شما رو تو کاری که می‌کنین بهتر می‌کنه؟» حقیقت اینه که اگه کسی واقعا می‌خواد بهتر بشه، می‌خواد به رشد و پیشرفت ادامه بده و مهارت‌هاش رو صیقل بده، باید جواب این سوال رو بدونه. همون‌طور که آریوس دیدیموس، معلم اکتاویوس میگه: «تمرین زیاد در هر کاری اون رو به ذات دوم شما تبدیل می‌کنه.»

۱۱. به خودت سخت بگیر

ویلیام ادوارد، نویسنده و اندیشمند مطرح آمریکایی یک‌بار خطاب به دخترش نوشت: «شجاعانه دوشِ آبِ سرد بگیر. خودت رو وادار کن کارهای ناخوشایند انجام بدی تا کنترل روح خودت رو به دست بیاری.» با سختگیر‌بودن نسبت‌به خودمون، خودمون رو در مقابل سختیِ روزگار واکسینه می‌کنیم و باعث می‌شیم که سختی‌ها کمتر توانِ شکستِ ذهنی ما رو داشته باشن. با تبدیل‌شدن به ظالمِ خودمون، قدرت ظالمان رو ازشون می‌گیریم.

۱۲. همه‌چیز رو در نور آرام و ملایم ببین

جورج واشنگتن یه مانترا داشت که همیشه وقتی اوضاع به بدترین حالت ممکن می‌رسید، اونو آروم می‌کرد. توی یه دوره‌ی دو هفته‌ای در سال ۱۷۹۷، واشنگتن این جمله رو توی سه نامه‌ی مختلف استفاده کرد. و بعدها، در بزرگ‌ترین ولی احتمالاً کم‌ترشناخته‌شده‌ترین سخنرانی‌هاش، وقتی که سربازان شورشی رو که قصد سرنگونی دولت ایالات متحده در نیوبِرگ رو داشتن، با گفتن این جمله آروم کرد و ازشون خواست که از عمل‌کردن بر مبنای خشم و ناامیدی خودداری کنن. اون دوست داشت بگه: «همه‌چیز رو در نور آرام فلسفه ملایم ببین.»

۱۳. پای کار بمون

یه کلمه قدیمی آلمانی به نام sitzfleisch وجود داره که معنی فارسیش میشه صندلیِ گوشتی؛ یعنی جوری پای کار بشین که غرق کار بشی. یعنی نشستن روی صندلی و بلندنشدن تا وقتی که کار تموم بشه. حتی وقتی که نشیمنگاهت بی‌حس می‌شه، حتی وقتی یکی‌یکی، آدم‌های اطرافت روز کاریشون رو تموم می‌کنن. هر روز خودت رو نشون بده، تا وقتی که کمرت درد بگیره، چشمهات آب بیاره و اعضای بدنت شل بشه. خیلی از فاتحان بزرگ در ایام اسب‌سواری به خاطر توانایی‌شون در موندن روی زین به Old Iron Ass (باسن آهنین) معروف بودن.

۱۴. مهم‌ نیست که زمین خوردی، مهم اینه که بلند بشی

جالبه اما در در هر دو سنت ذِن و کتاب مقدس انجیل، یک مَثل وجود داره که میگه اگه هفت‌بار زمین خوردی، هشت‌بار بلند شو. مهم‌ نیست چقدر دیسیپلین داری. حتی دیسیپلین‌دارترین آدم‌ها هم توی برهه‌های از زندگی‌شون می‌لغزن. همونطور که مارکوس اورلیوس در کتابش به‌اسم تاملات گفته، لغزش‌های ناگهانی دربرابر شرایط اجتناب‌ناپذیره، اما مهم اینه که به‌سرعت به ریتم عادی‌مون برگردیم؛ نه اینکه کلا تسلیم بشیم و قید مسیر رو بزنیم.

۱۵. همراهِ شایسته پیدا کن

لیکورگوس، قانون‌گذار اسپارتانی، برای اولین‌بار از مفهومی به‌اسم سالن عمومی غذاخوری رونمایی کرد و از همه‌ی شهروندان خواست که با هم غذا بخورن. نکته اینجاست که وقتی خودت رو بین آدم‌های هم‌سبک و هم‌رزمِ خودت می‌بینی، سخت میشه که بیشتر از حد منصفانه یا بیشتر از حد سالم غذا بخوری. این قضیه توی تمام جوانب زندگی وجود داره. وقتی با آدم‌های سالم و هدفمند احاطه شدی، سخت می‌تونه وقتت رو هدر بدی یا دنبال چیزهای پوچ بیفتی. اگه این همراهان رو نداری، پس از همین الان دنبالشون باش و خودت به یکی از اون‌ها تبدیل شو.

۱۶. بعضی‌اوقات بهتره نشنید و گذشت

همه‌ی ما باید توانایی نادیده‌گرفتن، تحمل‌کردن و فراموش‌کردن رو یاد بگیرم. این مسئله نه فقط برای افراد بددِل، بلکه حتی برای نادیده‌گیری اشتباهات و اهانت‌های غیرعمدی افرادی که دوستشون داریم و بهشون احترام می‌ذاریم، ضروریه. مادرِ همسر روث بِیدر گینسبِرگ، حقوقدان مطرح آمریکایی در ابتدای ازدواج بهش توصیه کرد: «گاهی لازمه که کر باشی و نشنوی.» این توصیه به این حقوقدان کمک کرد تا نه‌تنها ۵۶سال زندگی مشترک سالم رو تجربه کنه، بلکه درطول ۲۷سال فعالیت حرفه‌ای بتونه با همکاران محترم، اما منتقدش با کمال آرامش و متانت برخورد کنه.

۱۷. کم صحبت کن

رابرت گرین توی کتاب ۴۸ قانون قدرت نکته‌ی زرینی رو میگه: «افراد قدرتمند نه با پرگویی، بلکه همیشه با صحبت‌کردن کمتر از حد نیاز دیگران رو تحت‌تاثیر قرار میدن.» این خودِ دیسیپلین هست که باعث میشه حضور قدرتمندی داشته باشن.

۱۸. تمرکز داشته باش

بتهوون، آهنگساز معروف به رهاکردنِ نیمه‌کاره‌ی مکالمات معروف بود. معروف بود که وقتی باهات صحبت می‌کرد، یهو ذهنش به‌سمت جای دیگه‌ای می‌رفت و ناگهان وسط بحث، مکالمه رو ترک می‌کرد. یه‌بار یکی از دوستاش ازش پرسید اصلا به من گوش می‌کنی و بتهوون گفت: «ببخشید. من یهو درگیر یه فکر دوست‌داشتنی و عمیق شدم و نمی‌خواستم که چیزی باعث برهم‌زدنش بشه.» البته که این رفتار برای ارتباطاتِ ما خوب نیست؛ اما همه‌ی ما می‌تونیم این سبک از تمرکز و جریان رو در خودمون توسعه بدیم. اغلب موسیقی‌های شاهکار بتهوون حاصل همین جریان فکری و تمرکز قوی بود. همونطور که استیو جابز، مدیرعامل و موسس فقید شرکت اپل یک‌بار به جانی آیو، طراح ارشد این شرکت گفت: «تمرکز چیزی نیست که آرزوش رو داشته باشی یا چیزی باشه که فقط شنبه‌ها سراغت بیاد. تمرکز چیزیه که باید در هر دقیقه همراهت باشه.»

۱۹. بعضی کارها رو به دیگران بسپار

برون‌سپاری کار ارزونی نیست؛ اما برات باارزش‌ترین چیز رو به‌ارمغان میاره: زمان! نه هر نوع زمانی، بلکه اون نوع از زمان که بهت اجازه میده تا فکر و اجرا کنی. ما به زمانی برای یادگیری و برنامه‌ریزی نیاز داریم. نیاز به لحظه‌هایی داریم تا ببینیم واقعا چه چیز‌هایی برامون مهمن. نیاز به فرصت‌هایی داریم که بهمون اجازه بده تا کمی از ماجرا فاصله بگیریم و از دور ببینیم که چه بلایی داریم سر زندگی‌مون میاریم تا درنهایت همونطور که قبل‌تر گفته شد، بفهمیم اون کارِ اصلی چیه که باید براش زمان بذاریم.

۲۰. نهایت انرژیت رو بذار

لو گریگ، بازیکن مطرح آمریکایی بیسبال می‌گفت: «هیچ توجیه و بهانه‌ای برای بازیکنی که به خودش فشار نمیاره، وجود نداره. من معتقدم هر بازیکنی به خودش، باشگاهش و طرفدارانش مدیونه اگه در هر دقیقه نهایت تلاش و انرژیش رو توی زمین نذاره.» این جمله اگرچه درباره‌ی بازی بیسبال صحبت می‌کنه، اما میشه در تمام شرایط و زمینه‌های زندگی، مصداقش رو پیدا کرد. راز پیروزی اینه که همیشه به خودت سخت بگیری و نهایت انرژیت رو بذاری.

۲۱. شتاب‌زده نباش

بین فشار و شتاب‌زدگی تفاوت هست. توی ارتش آمریکا یه ضرب‌المثلی هست که میگه کند همون آهسته‌ست و آهسته همون سریعه. معنیش به‌زبان خودمون یه چیزی توی مایه‌های این شعر فارسی میشه که میگه: «رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.» توی زبان لاتین اصطلاح festina lente براش هست. یعنی تلاش داشته باش، اما حساب‌شده. عجله کن، اما جایی که بطلبه؛ چون تلاش اگه با چاشنی آگاهی نباشه، ره به جایی نخواهد برد.

۲۲. فقط با خودت سخت‌گیر باش

میگن عظمت و شکوه مارکوس اورلیوس به‌عنوان امپراتور روم باستان در این نکته بود که دقت و انتقادش همیشه متوجهِ خودش بود. ۲۰۰۰سال پیش، زمانی که حکومت‌ها چیزی به‌اسم عدالت رو رعایت نمی‌کردن، این امپراتور فیلسوف تونست از افراد با تمام عیب‌و‌نقص‌هایی که داشتن در خدمت امپراتوری به‌ کار بگیره و به‌جای توجه به نقائص‌شون، به ویژگی‌های مثبت و فضیلت‌هایی که دارن توجه کنه. مارکوس اورلیوس قبول کرده بود که همه‌ی انسان‌ها به‌نوعی ناقص هستن و کنترل این موضوع چیزی نیست که در دستش باشه. اون خطاب به خودش نوشت: «با دیگران بخشنده باش، با خودت سخت!»

۲۳. حتی کارهای جزئی رو هم درست انجام بده

مردم ژاپن یه ضرب‌المثل قدیمی دارن که خیلی دقیق اهمیت کارهای کوچیک رو نشون میده: به‌خاطر میخی، نعلی افتاد. به‌خاطر نعلی، اسبی افتاد. به‌خاطر اسبی، سواری افتاد. به‌خاطر سواری، جنگی شکست خورد. به‌خاطر شکستی، مملکتی نابود شد و همه‌ی این‌ها به‌خاطر کسی بود که میخ رو خوب نکوبیده بود. در کتاب زندگینامه استیو جابز خاطره‌ای از دوران کودکیش نقل میشه که طبق گفته‌ی استیو جابز، تاثیری زیادی رو طراحی محصولات اپل گذاشته. وقتی که همراه با پدرش مشغول رنگ‌کردن نرده‌های حیاط بودن، پدرش بهش میگه که پشت نرده‌ها رو هم رنگ کن. استیو جابز میگه که کسی پشتش رو نمی‌بینه و نمای بیرونی فقط مهمه؛ اما پدرش در جواب میگه مهم نیست که کسی نمی‌بینه. مهم اینه که تو کار رو درست انجام داده باشی. انضباط و دیسیپلین فقط مربوط‌به کارهای بزرگ نیست. یک تمرین پیوسته‌ و همیشگیه و در ابتدا از کارهای کوچیک شروع میشه. اگه در کارهای کوچیک دیسیپلین رو رعایت نکنی، هیچ‌وقت در کارهای بزرگ هم دیسیپلین نخواهی داشت.

۲۴. از کمال‌گرایی دوری کن

اینکه استانداردهای بالایی داشته باشی، به‌خودی‌خود چیز مثبتی هست؛ اما وقتی زیادی درگیر این موضوع میشی، نتیجه‌ی عکس خواهی گرفت. وسواس بیمارگونه روی بی‌عیب‌و‌نقص‌بودنِ کارها باعث میشه تا شکوه جنگل رو به‌خاطر درخت‌ها نبینی. بزرگ‌ترین شکست این نیست که شلیک درستی نداشته باشی؛ بلکه بزرگ‌ترین شکست اینه که اصلا شلیکی نداشته باشی. کمال‌گرایی باعث میشه تا هیچ‌وقت شلیکی به‌سمت اهدافت نداشته باشی.

۲۵. از اهمیت خوابِ کافی قافل نشو

فلوید پترسون، شب قبل از مبارزه با آرچی مور برای کسب عنوان قهرمانیِ بوکس در سال ۱۹۵۶، مهم‌ترین بخش تمرینش رو اجرا کرد. این بخش مرور برنامه‌ها و تاکتیک‌ها نبود؛ بلکه خواب بود. اون رفت که بخوابه. نه فقط یه چرت کوتاه، بلکه برای یازده ساعت و نیم، تا صبح سر ساعت برای تمرین وزنه از خواب بیدار بشه. درست قبل از مسابقه هم سه ساعت خوابید و قبل از ورود به رینگ هم در رخت‌کن چرتی زد و توی میدان نبرد حریف خسته‌ش رو توی راند پنجم ناک‌اوت کرد. وقتی برای زندگیت تلاش می‌کنی، باید مطمئن بشی که برای بازیابی به بدنت زمان میدی تا استراحت کنه. شاید خوابیدن جزو دیسیپلین به‌نظر نیاد، اما کاملا بهش مرتبطه. خوابیدن نه‌تنها امر مهمی هست، بلکه باید هم ازنظر کیفیت و کمیت بهش توجه کرد. همونطور که یکی‌از ژنرال‌های کارکشته‌ی آمریکایی در کتابش درباره‌ی اهمیت خواب گفته: «مراقبت از سلامت جسمانی ما یک عملکرد شخصیتی است و می‌تواند کمک زیادی به توانایی ما در انجام کارها بکند.»


رواقیون باور داشتن که نفس کار اهمیت نداره، بلکه شخصیتی که موقع انجام کارها از خودمون بروز می‌دیم اهمیت داره. بزرگیِ کارها برعهده‌ی ماست. کارها به‌خودی‌خود بزرگ یا کوچیک نیستن. مهم اینه که چه ویژگی‌هایی در شخصیتت داری که هنگام انجام کارها، بروز پیدا می‌کنن. اگه روی این ویژگی‌ها کار نکنی، حتی شهریار هم باشی، هرگز اسم و رسم نیکی از خودت برجای نخواهی گذاشت.

همونطور که سیسرون، شاعر و فیلسوف رومی باور داشت، اعتدال خشت آخر زندگی بزرگ است.

به‌عبارت دیگه، رواقیون می‌گفتن بهتره وقتی موردتوجه و باارزش قلمداد میشی، نه به‌خاطر اموالت، بلکه به‌خاطر رفتارت باشه. چنین چیزی فقط ازطریق دیسیپلین یا همون خودانضباطی رخ میده.