موضوع کتاب راجعبه چیه؟ چرا رهاکردنِ بهموقعِ پروژهها یه اقدام هنرمندانه هست؟
همونطور که کنی راجرز، خوانندهی معروف آمریکایی تو یکی از آهنگهاش میگه: «تو باید بدونی که کِی برای رسیدن به اهدافت پافشاری کنی و کِی بهتره که ازشون دست بکشی».
درحالیکه ممکنه این جمله اشارهای به بازی پوکر داشته باش، اما نباید از اهمیت این توصیه برای زندگی، کار و هزارویک جنبهی مختلف زندگی غافل شد؛ بهقول ایرانیا، جلوی ضرر رو از هرجایی که بگیری، منفعته.
صرفنظر از اینکه چه چیزی به زندگیت معنا میبخشه و میخوای به کجا برسی، به احتمال زیاد در جایی که همه چیز اونطور که بایدوشاید و برنامهریزی شده پیش نمیره و در مسیر پیشرفت و موفقیت به بنبست میرسی، دچار مشکل میشی.
من ست گودین هستم؛ کسی که معتقده این دوران سخت و بدقِلق درواقع شیب موفقیت هست و تقریبا ممکنه در تموم وجوه زندگیمون یهروزی با این پدیده روبهرو بشیم.؛ بااینحال نباید ناامید بشی! باوجود اینکه وقوع پدیدهی شیب توی زندگی اجتنابناپذیره، اما من باور دارم که انتهای هر شب سیاه و تاریکی، روز روشنه.
کسایی که در شیب، صبروحوصله میکنن و جدیت به خرج میدن، مٌزد کارهاشون رو میبین؛ مشکلات روزافرونشون به پایان میرسه و اوضاع رو به بهبودی میره.
شیب فقط یه روندِ طبیعیِ موفقیتآمیزه که در پس هر تلاشمون دیده میشه و با آمادگی دربرابر اون برای رسیدن به موفقیت سازگازتر میشیم.
در ادامهی خلاصه کتاب شیب، چکیدا بهت میگه که:
- چطوری میتونی از شیب بهعنوان یه واسطهی کارآمد برای دستیابی به اهدافت استفاده کنی؟
- چطوری پدیدهی شیب برای شرکتهای بزرگی مثل مایکروسافت منفعت داشته؟
- چرا باید از نگرانی دست بکشی و یاد بگیری که شیب رو بپذیری و دوست داشته باشی؟