انگیزش ۱.۰ و انگیزش ۲.۰: نیازهای اولیه و نظریهی چماق و هویج
حدود ۵۰ هزار سال پیش، آدمیزاد صرفا درگیر بقای خودش بود و انگیزش ۱.۰ اونو جلو میبرد: جستجوی آب و غذا، یه مکان امن برای خوابیدن در شب و میل به تولیدمثل و انتقال ژنهاش.
تا همین چند قرن پیش، این نیازهای اساسی و اولیه، موتور محرکهی اصلی بشر بود، اما قبل از عصر صنعتیشدن، این روند شروع به تغییر کرده بود؛ چرخههای تولید پیچیدهتر شدن و انسان بیشتر و بیشتر روی انگیزش جدیدی برای تولید تکیه کرد: انگیزش بیرونی ۲.۰، که بر مبنای دو محرک پاداش و تنبیه توسط شخص ثالث بنا شده و بهاسم «چماق و هویج» هم شناخته میشه.
استراتژی پشت این ایده اینه که پاداش، رفتار مطلوب رو تقویت میکنه؛ مثلا امید به دستمزد بالاتر، باعث میشه کارگرها زغالسنگ بیشتری جابهجا کنن و کارمندهای مدرن سریعتر به ایمیلها جواب بدن.
در مقابل، تنبیه، جلوی رفتار نامطلوب رو میگیره؛ مثلا کسی که جلوی همهی افراد تیم سرزنش بشه، دیگه کمتر دیر میاد و اونی که بهخاطر دزدیدن اجناس، تهدید به اخراج بشه، بعیده دیگه چیزی از محل کار بدزده.
کارفرماهایی که روی انگیزش بیرونی تکیه میکنن، پیشفرضشون اینه که کارکنانشون اگه تحثتاثیر سیاست «چماق و هویج» نباشن، اساسا هیچ علاقه و اشتیاقی به کارشون ندارن و سعی میکنن از هر مسئولیتی شونه خالی کنن؛ بنابراین مدیرها، همیشه و در همه حال باید اونها رو هدایت کنن و مراقبشون باشن.
هرچند شاید این روزها بعضی شرکتها و موسسههای مدرن، برای راضی نگهداشتنِ کارکنانشون، سختگیریها دربارهی نوع لباسپوشیدن یا ساعتهای کاری رو کمتر کردن، اما انگیزش ۲.۰ همچنان روی دنیای کار مسلطه. بخشهای مدیریتی اکثر شرکتها باور دارن که تنها عامل مهم برای ایجاد انگیزه توی کارکنانشون، غیر از نیازهای اولیهی انسانی، استفاده از سیاست پاداش و تنبیهه و با همین شیوه، کارمنداشون رو مدیریت میکنن.