موضوع کتاب راجعبه چیه؟ چرا همهکارهبودن لزوما چیز بدی نیست و باعث موفقیت میشه؟
شنیدی میگن همهکاره هیچکارهست؟ تا یه جایی این حرف درسته، اما نه توی تمام سناریوها.
دنیای امروز به آدمها دیکته میکنه که برای موفقشدن حتما باید توی یه حوزهی خاص به تخصص کامل برسی و دانشت از ثریا بالاتر بره؛ اما اگه یه مقدار راجعبه مقولهی موفقیت و آدمهای موفق جزئیتر نگاه بکنی، میبینی که غیرمتخصصها و همهکارهها هستن که موفق شدن، نه متخصصها.
معمولا آدمهایی که شغلها و کارهای مختلفی رو امتحان میکنن، یه جا بند نمیشن و مدام از این شاخه به اون شاخه میپرن؛ درحالیکه آدمهای متخصص یه مسیر مشخصی رو انتخاب میکنن و همون رو تا انتها میره. نکتهی مهم اینجاست که گروه اول درنهایت خلاقیت بیشتری پیدا میکنن و این خلاقیت به اونها اجازه میده تا اثربخشی بیشتری داشته باشن و درنهایت تغییرات بزرگ رو رقم بزنن.
احتمالا این چیزا رو که میشنوی، تعجب کردی و شاید پیشِ خودت بگی که «این چرتوپرتا دیگه چیه؟»، اما قبل از اینکه قضاوت کنی، پیشنهاد میکنم که دست نگه داری و ادامهی این خلاصه کتاب رو بخونی.
این کتاب ازطریق داستانهای واقعی و معرفی آدمهای شناختهشده بهت نشون میده که چطوری داشتن طیف وسیعی از مهارتها میتونه قدرت و موفقیت بیشتری رو نسبتبه یک آدم متخصص دراختیارت قرار بده.
در ادامهی خلاصه کتاب گستره، چکیدا بهت میگه که:
- کتابهای کمیک، دربارهی عناصر موفقیت، چه حرفهای برای گفتن دارن؟
- چطور پیچیدگیِ زندگی مدرن، نحوهی تفکر ما رو تغییر داده؟
- چرا باید مثل راجر فدرر باشی، نه شبیه تایگر وودز؟