موضوع کتاب دربارهی چیه؟ یاد میگیری چطور در همهگیریِ خودشیفتگی زنده بمونی و حتی رشد کنی!
شک، شرم، بیارزشی؛ برای کسایی که یه بیمار خودشیفته توی زندگیشون دارن، این احساسات میتونن توی همهی جنبههای زندگیشون نفوذ کنن. فرقی نمیکنه که این فرد خودشیفته شریک زندگیت باشه، پدر یا مادرت باشه یا دوست یا همکارت باشه؛ بههرحال اگه توی حلقهی اطرافیانش باشی، تأثیرش رو روی تو میذاره. فقط ممکنه تا مدتها متوجه این واقعیت نشی.
خودشیفتگی همیشه درصدی از مردم رو درگیر خودش کرده؛ اما توی دنیای امروز که همه چیز بیشازحد به هم مرتبط و درعینحال سطحیه، این معضل به یه اپیدمی (بیماری واگیردار) تبدیل شده. این یعنی احتمال اینکه یه بیمار خودشیفته توی زندگیت وجود داشته باشه، خیلی بیشتر از همیشهست.
روابط عاطفی خیلی پیچیدهست؛ اما روابط عاطفی با افراد خودشیفته، پیچیدهتر هم هست. این معادلهی خاصیه که توی این خلاصه کتاب روش تمرکز میکنیم و همونطور که خواهیم دید، پاسخ همیشه به سادگیِ تشخیص آسیبی که ایجاد میشه و تصمیمی که برای قطع رابطه گرفته میشه، نیست. زندگی بینهایت متفاوتتر و ظریفتر از اینه.
توی بخشهای بعدی، ابتدا با بررسی اینکه خودشیفتگی چیه، چطور این همه شایع شده، نشونههای خطر و استراتژیهای اغواکنندهش چیا هستن، این جزئیات و تفاوتها رو بررسی میکنیم. سپس یه نقشهی راهِ مشخص برای دو گزینهای که پیش روت هست بهت داده میشه؛ اینکه باید ماند یا باید رفت!
تمایز اساسی در اینجا تفاوت بین رابطه با یه بیمار خودشیفته و رابطهایه که توش خشونت خانگی اتفاق میفته. اگرچه این دوتا رابطه، دارای الگوهای مشابهی هستن، اما روابط آزاردهندهی فیزیکی نیاز به کمکهای خیلی خاصی دارن. اگه توی همچین رابطهای هستی، لطفاً فوراً دنبال حمایت تخصصی و حرفهای باش.
بااینحال برای کسایی که با یه بیمار خودشیفته سروکار دارن، این خلاصه کتاب تمام ابزارهایی رو که برای زندهموندن و حتی رشدکردن نیاز دارن در اختیارشون قرار میده. هر انتخابی که میکنی باید این رو بدونی که در نهایت، انتخابِ متعهدشدن به توانمندسازیِ خودت، مهمترین انتخاب بین همهی گزینههاست.