موضوع کتاب دربارهی چیه؟ با ۳۶۶تا قانون برای ۳۶۶ روز سال آشنا میشی
ازت میخوام یه لحظه خودت رو جای اجدادت بذاری و زندگی رو اونطوری که اونها تجربه میکردن، تصور کنی.
الان یکمیلیون سال پیش هست، اینجا توی بیابون هستیم و مثل همیشه غذا کمیابه. خطر همهجا هست و آبوهوا توی یه لحظه میتونه بهشدت تغییر کنه. ممکنه یه شکارچی خودش رو بین نیزارها مخفی کرده باشه و منتظر باشه که ما رو بخوره. همهجا تهدیدها و موانع جدی وجود داره و اگه یه لحظه غفلت کنیم، کارمون تمومه. کافیه یه تصمیم اشتباه بگیریم تا مرگ ما رو در آغوش بگیره. اینجا باید شبانهروز چشم و گوشمون باز باشه و اطرافمون رو بسنجیم؛ چون اگه اینکار رو نکنیم کارِمون تمومه. مغز تکامل پیدا کرده تا ما رو توی این محیط زنده نگه داره. مغز یه ابزاره، ابزاری که بهمون کمک میکنه تا توی دنیای خطرناک زنده بمونیم، غذا جمع کنیم و از دندونهای تیز ببرهای دندون خنجری دوری کنیم.
حالا به دنیای امروز برگرد.
قرن ۲۱ میلادیه و ما توی شهر زندگی میکنیم. هر لحظه که اراده کنیم روی میزمون غذا هست و به بهترین امکانات دسترسی داریم. جامون خیلی امنه و ببرهای دندون خنجری هم چند هزارسالی میشه که منقرض شدن؛ ولی ما هنوز همون مغز رو توی سرمون داریم. این ابزار که حالا خیلی تکامل پیدا کرده، میخواد بهمون کمک کنه تا توی واقعیت امروزی زنده بمونیم. درسته که این روزها زندهموندن خیلی راحته؛ ولی بدون مغز تکاملیافته نمیتونیم انجامش بدیم.
این روزها ما برخلاف اجدادمون میتونیم خیالپردازی داشته باشیم. ما میتونیم اون سپر دفاعی خودمون رو روی زمین بذاریم و هیچ اتفاقی هم برامون نیفته! این روزها دیگه خیلی با تهدیدهای فیزیکی سروکار نداریم. این روزها چیزهای دیگهای مثل تهدیدهای بینفردی و روانی وجود دارن که بهجای شکارچیها، زندگی ما رو با خطر مواجه میکنن.
این خطرات در مقایسه با خطرات گذشته خیلی ناچیز هستن و حتی میشه اونها رو نادیده گرفت. بذار جور دیگهای بگم: تو میتونی این روزها برای دوری از تهدیدها خودت رو به کوچه علیچپ بزنی و اتفاقی هم نمیافته. بهطور کلی خطرات خیلی زیاد دیگهای هم وجود دارن که نادیده گرفتن همهی اونها میتونه یه چالش بزرگ باشه.
من رابرت گرین هستم، نویسندهی کتابهای مطرحی مثل ۴۸ قانون قدرت، چیرگی، هنر اغواگری، قوانین سرشت انسان و همین کتاب، یعنی قوانین روزانه. تعریف از خود نباشه، اما همیشه کتابهای من جزو پرفروشترین کتابها در سراسر دنیا بوده. توی خیلیاز کشورها انتشار کتابهای من بهدلیل چیزی که ترویج فرهنگ غلط عنوان میکنن، مطرح شده؛ هرچند که بهنظر خودم چیزی که در کتابهای من میخونی، صرفا واقعیت دنیا و تعاملات اجتماعیمونه.
هدف من از نوشتن این کتاب اینه که تو رو با واقعیتی که این روزها توی اون زندگی میکنی بیشتر آشنا کنم. بیا با هم به دنیای قوانین روزانه سفر کنیم و ببینیم که برامون چی داره.
توی خلاصه کتاب «قوانین روزانه» چکیدا بهت یاد میده که:
- چرا برای استاد شدن باید خاک شاگردی بخوری؟
- ناپلئون چطوری یه ارتش میلیونی ساخت؟
- چرا باید مردم رو گول بزنی؟