این کتاب راجعبه چیه؟ بهت میگه که موفقترین آدمای دنیا چطوری کارشون رو شروع کردن
موفقیت توی زندگی، کسبوکار یا هر چیز دیگهای که فکرشو بکنی، مثل اینه که بخوای بری به یه کلوب شبانه. برای ورود به کلوب شبانه همیشه سهتا درب وجود داره؛ درب اول که ورودی اصلیه، جاییه که همه توی صف منتظر ایستادن و امیدوارن که شانس بیارن بتونن برن داخل؛ درب دوم مربوطبه مهمونهای VIP هست که سلبریتیها و پولدارا خیلی راحت ازش رد میشن و میرن داخل.
نکتهی جالب، درب سومه که خیلی از مردم حتی روحشون هم خبر نداره که چنین دربی وجود داره! برای اینکه به درب سوم برسی، باید از صف بری بیرون، ساختمون رو دور بزنی و از یه جاهایی رد بشی، بعد میرسی به یه درب که باید محکم اون رو بکوبی. برای اینکه برسی به اون درب، حتی شاید لازم باشه یواشکی از آشپزخونه هم رد بشی. برای رسیدن به درب سوم، فقط باید یهکم دلوجیگر داشته باشی و یهکم ابتکار بهخرج بدی؛ اما اینو بدون که بههرحال همیشه یه راه سوم هست.
موفقترین آدمهای دنیا وقتی تصمیم گرفتن از بقیه جلو بزنن، بیخیال صف شدن و دقیقا بهسمت همون درب سوم حرکت کردن. توی این خلاصه کتاب، مسیر یه مرد جوون جاهطلب، یعنی منِ نویسنده رو دنبال میکنی که داره تلاش میکنه بعضی از موفقترین افراد جهان رو پیدا کنه، باهاشون مصاحبه کنه و رازورمز پیشرفتشون رو از زبان خودِ اونا یاد بگیره.
توی خلاصه کتاب «درب سوم» چکیدا بهت میگه که:
- چطور یه تماس تلفنی مهم باعث شد زندگی حرفهای بیل گیتس شروع بشه؟
- چطور بازسازی دوبارهی الگوی خواب، میتونه بهت مزیت رقابتی بده؟
- چرا «لقمهی بزرگتر از دهن برداشتن» لزوما ایدهی بدی نیست؟