موضوع کتاب درباره چیه؟ با اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران قبل از دوران مشروطه آشنا میشی
اگه به تاریخ ایران نگاه کنی، همیشه میتونی آدمایی رو ببینی که دیوانهوار عاشق این کشور کهن بودن و اون رو مثل یه معشوقه دوست داشتن. از طرفی آدمای زیادی هم میبینی که فرصتطلب و خیانتکار بودن و به این کشور آسیبهای زیادی زدن.
وقتیکه به تاریخ کهن کشورمون افتخار میکنیم در کنارش باید به آدمایی افتخار کنیم که عاشق این آبوخاک بودن؛ چرا که این آدمها بودن که یه ایران باعظمت رو ساختن و به نسلهای بعد هدیه دادن. آدمایی که همیشه آینده رو میدیدن و به فکر این بودن که هرطوری شده کشور رو توی همهی سطوح ارتقا بدن تا یا همسطح بقیه کشورهای دنیا باشه یا ازشون جلو بزنه. مشروطهخواهان، از این دسته آدما بودن.
ایران بهعنوان کشوری که لقب یکی از کهنترین امپراتوریهای تاریخ رو یدک میکشه، همیشه الگوی خیلی از کشورها بوده؛ ولی توی دورههای خاصی وضع بهشدت نابسامانی داشته و از دنیا عقب بوده. یکی از این دورهها، قاجار و بهخصوص اواخر دوره قاجار بود که ناصرالدین شاه و بعدش مظفرالدین شاه حکومت کردن. توی این دوره ایران با همسایهی شمالی خودش یعنی امپراتوری روسیه همیشه درگیری داشت و شاهان قاجار هم مملکت رو به امان خدا رها کرده بودن و هرکی شاه محله خودش بود.
مملکت با سرعت سرسامآوری بهسمت تباهی حرکت میکرد تا اینکه در دل این تاریکی، جنبشی شکل گرفت که بهشدت ترقیخواهانه بود و مثل یه ترمز جلوی ماشین تباهی رو گرفت. جنبش مشروطه که بعدها به انقلاب مشروطه منجر شد، یکی از بزرگترین اتفاقاتیه که توی چند قرن گذشته توی ایران رخ داده. درسته که با سقوط قاجار و روی کار اومدن رضاشاه پهلوی و بعدش محمدرضاشاه پهلوی اثرات جنبش مشروطه کمرنگ شدن؛ ولی بهطور کلی کشور روی روند توسعه قرار گرفت و از اون منجلاب خارج شده بود. اینجا من نمیخوام درمورد حکومت پهلوی حرف بزنم، من میخوام درمورد اواخر حکومت قاجار صحبت کنم و از چیزی برات بگم که مثل جرقهای آتش جنبش مشروطه رو روشن کرد.
انقلاب مشروطه یه اتفاق خیلی بزرگ بود و مثل هر جنبش دیگهای توی دنیا، محرکهایی داشت. مشروطهخواهان توی دورهای زندگی میکردن که دسترسی زیادی به منابع و مقالات بهروز نداشتن؛ چون خیلی از اونا توی ایران چاپ نمیشدن و ممنوع بودن و از طرفی هم چیزی که با وضعیت ایران سازگاری داشته باشه وجود نداشت.
توی همین دوره بود که یه اثر باارزش بهاسم «سیاحتنامه ابراهیم بیک» منتشر شد. چرا میگم باارزش؟ چون توی اون دوره بهدلیل محدودیتهای ارتباطی شدیدی که توی ایران وجود داشت، مردم اصلا نمیدونستن که توی کشور چهخبره و فقط از یه شعاع محدودی خبر داشتن. وقتیکه این سیاحتنامه یا بهقول امروزی سفرنامه منتشر شد، ذهن خیلیها از اوضاع نابسامان کشور آگاه شد و همین باعث شد که به فکر یه راهحل باشن.
زمان قدیم مثل امروز نبود که همهی مردم توی هر لحظه از اوضاع کل دنیا خبر داشته باشن. اون دوره مردم از همهجا بیخبر بودن و نهایتا از وضع شهر خودشون خبر داشتن. دنیاشون فقط یه شعاع چند کیلومتری بود. برای همین درصد زیادی از مردم نمیدونستن بقیه دنیا چهخبره و اونا چطوری زندگی میکنن. وقتیکه از چیزی اطلاع نداشته باشی، نمیدونی چه چیزایی رو داری و چه چیزایی رو نداری. اینطوریه که سرت به زندگیت گرم میشه و کاری هم به کسی نداری.
مردم ایران توی زمان قاجار اینطوری بودن. کسی چهمیدونست که توی عثمانی، روسیه یا انگلیس وضع زندگی چطوریه. فقط پادشاه بود که به این کشورا رفته بود و تازه هدفش اصلا روشنگری نبود، هدفش فقط خوشگذرونی بود. بههمین دلیل مردم منفعل بودن و برای اینکه حرکت کنن به یه استارت اولیه احتیاج داشتن.
کتاب «سیاحتنامه ابراهیم بیک» برای مردم آگاه و اونایی که خیر و صلاح ایران رو میخواستن حکم یه استارت اولیه رو داشت. این کتاب وضعیت بیشتر شهرهای ایران رو با جزئیات باورنکردنی بهتصویر میکشه. انتشار این کتاب توی دورهای که سانسور اطلاعاتی شدیدی وجود داشت باعث شد که ذهن خیلیها از وضعیت موجود آگاه بشه و مردم دیدن که دنیا فقط همین شهر و آبادی خودشون نیست و همهجا پیشرفت کردن.
وقتیکه مردم متوجه عقبموندگی کشور شدن تصمیم گرفتن که کاری کنن. این کتاب ذهن خیلیها رو روشن کرد و این آدما هم باوجود تموم محدودیتها سعی کردن که یه قدم مثبت بردارن. البته قدمشون خیلی بزرگ بود و درنهایت به انقلاب مشروطه منجر شد.
حاج زينالعابدين مراغهای که نویسندهی این کتابه، تا چندین سال ناشناس بود تا اینکه بالاخره از سایه بیرون اومد و گفت من این کتاب رو نوشتم و بعدا جلد دوم و سوم کتاب رو هم منتشر کرد. این کتاب بر اساس سفرنامهی یه تاجر ایرانی بهاسم ابراهیم بیک نوشته شده و چکیدا برات جلد اول این کتاب رو خلاصه کرده که مهمترین وقایع هم توی همین جلد اول اتفاق میافتن. بیشتر از این سرتو درد نمیارم، اگه آمادهای که سفرمون رو شروع کنیم.
توی خلاصه کتاب «سیاحتنامه ابراهیم بیک» بهکمک چکیدا متوجه میشی:
- چرا ایرانیها توی خارج بیکار و حمال بودن؟
- چطوری میشه اوضاع بههمریخته مملکت رو درست کرد؟
- چرا قوانین کشور قابل اجرا نبودن؟