موضوع کتاب درباره‌ی چیه؟ با زندگی واقعی ویل اسمیت آشنا میشی

چطوری باید یه دیوار رو بسازی؟ احتمالاً تو هم مثل خیلی‌های دیگه نمی‌دونی که باید چطوری یه دیوار رو بسازی و برای تو دیوار ساختن یه کار خیلی سخت به‌نظر می‌رسه. وقتی‌که ویل اسمیت یه پسربچه بود همین مشکل رو داشت و مجبور شد که یاد بگیره چطوری دیوار بسازه. اون برای این‌که یاد بگیره، سختی‌های زیادی رو تحمل کرد.

پدر ویل اسمیت یه پیمان‌کار ساختمانی بود و یه مغازه هم داشت. توی همون دوران یه مشکلی برای دیوار مغازه پیش اومد و خراب شد و چیزی نمونده بود که کلاً بریزه پایین. از اون‌جایی که شغل پدر ویل اسمیت پیمان‌کاری بود، قصد نداشت که کسی رو برای تعمیر دیوار استخدام کنه. به‌همین‌دلیل به ویل اسمیت و برادرش هری اسمیت گفت که اون‌ها دیوار رو بازسازی کنن. ویل اسمیت خیلی کوچیک بود و اصلاً نمی‌دونست که باید چیکار کنه.

اون تابستون خیلی سخت بود و کند می‌گذشت. دیوار هم اصلاً کوتاه نبود و حدوداً ۶ متر ارتفاع داشت. به‌نظر می‌رسید که این‌کار اصلاً تموم نمی‌شه و تا ابد ادامه داره. ویل گفت که امکان نداره بتونن کار رو تموم کنن.

یه‌روز که همین‌طوری ویل و هری غر می‌زدن و می‌گفتن که نمی‌تونن این دیوار رو تموم کنن، پدرشون اومد و بهشون گفت اصلاً فراموش کنید که قراره دیوار بسازید.

فکر کنید که اصلاً هیچ دیواری وجود نداره. تنها کاری که باید انجام بدید اینه که به اون آجری که توی دستتون هست فکر کنید. سیمان رو اضافه می‌کنید، آجر رو کار می‌ذارید و بعد به‌سراغ آجر بعدی برید. همین‌طوری ادامه بدید و همین‌کار رو با آجرهای بعدی هم انجام بدید.

ساختن یه دیوار و ساختن زندگی از جهات مختلفی به‌هم شباهت دارن.

این کتاب، مجموعه‌ای از خاطرات ویل اسمیته و می‌تونه الهام‌بخش‌ خیلی از ما باشه. این کتاب درس‌های ارزشمندی رو به ما یاد میده و طوریه که اُپرا وینفری میگه این کتاب بهترین مجموعه خاطراتی هست که توی کل زندگیش خونده.

درسته که نمی‌شه توی یه خلاصه کتاب تموم لحظات زندگی ویل اسمیت رو پوشش داد؛ ولی چکیدا سعی کرده که مهم‌ترین بخش‌های زندگی ویل اسمیت رو از زبون خودش برات تعریف کنه؛ پس بیا سفر خودمون رو شروع کنیم و به داستان زندگی ویل اسمیت دوست داشتنی از زبون خودش گوش بدیم.

همون‌طوری که میشه حدس زد، همه‌چی از فیلادلفیای غربی شروع میشه.

توی خلاصه کتاب «ویل» چکیدا بهت یاد میده که:

  • چرا ثروت برای آدم شادی نمیاره؟
  • چرا جیدن از پدرش متنفر بود؟
  • چرا باید آدم‌ها رو موقع مرگ بخشید؟