کتاب راجعبه چی صحبت میکنه؟ میفهمی که چرا خاورمیانه مرکز درگیریهای بیشماره
امپراتوری عثمانی، زمانی یک قوای نیرومند بود. در زمان اوج خودش در سال ۱۸۶۳ میلادی، مرزهای این امپراتوری از دروازههای وین تا سومالی امروزی در جنوب تا بینالنهرین در شرق، کشیده میشد.
پایتخت امپراتوری عثمانی که شامل کشورهای امروزی عراق، عربستان سعودی، سوریه و ترکیه میشد، قسطنطنیه بود.
در خلاصهای که چکیدا آماده کرده، پایان امپراتوری عثمانی در اوایل قرن بیستم توصیف میشه؛ البته فقط داستان یک امپراتوری بیان نمیشه، بلکه انگیزهها و تاریخ یک امپراتوری سلطهگر دیگه، یعنی بریتانیا هم مورد بررسی قرار میگیره. این قدرت استعمارگر بههمراه فرانسه، در بهپایانرسوندنِ حکومت عثمانی، نقش اساسی داشتن.
با بررسی تصمیمات و سرانجامِ این دو ابرقدرت جهانی، متوجه میشی که خاورمیانهای که امروز یکیاز پرتنشترین مناطق دنیا از لحاظ سیاسی محسوب میشه، چطور به این وضع افتاده و همچنین متوجه میشی که:
- چطور بریتانیا بهاشتباه فکر میکرد که انقلابیون یهودی درصدد حاکمشدن به امپراطوری عثمانی بودن؟
- چرا گالیپولی بهطورکلی سیاست بریتانیا درباره خاورمیانه رو تغییر داد؟
- چطور وعدههای شکستخورده در پایان یک امپراتوری، مسیر آینده خاورمیانه رو تعیین کردن؟