موضوع کتاب دربارهی چیه؟ یاد میگیری که اگه خیلی محکم به باورهای خودت بچسبی، همیشه شگفتزده میشی!
قدیمها توی فرهنگ غربی، همیشه قوی سفید نماد خوبی بوده. اونا هیچ اطلاعی از وجود پرندهای بهاسم قوی سیاه نداشتن؛ چون هنوز استرالیا کشف نشده بود! مردم اون موقع باور داشتن که تمام قوها سفید هستن و از اونجایی که مشاهدات هزاران ساله هم این موضوع رو تایید میکردن، دیگه جای هیچ بحثی نبود. از نظر مردم، قوی سفید نماد خوبیها و همهی چیزهای خوشایند بود.
بعد از اینکه قارهی استرالیا کشف شد و جانورشناسها وارد این قارهی پهناور شدن، چیز خیلی عجیبی رو دیدن. اونا برای اولینبار در طول تاریخ، پرندهی سیاهی رو دیدن که ظاهرش به قو شباهت داشت! بله اشتباه نمیکردن و واقعا قوی سیاه رو دیده بودن. بعدها توی فرهنگ غربی قوی سیاه حتی نماد شیطان شد؛ ولی بهطور کلی این پرنده نماد تمام چیزهای بد و ناخوشایند بود.
البته اینا همهش خرافاته؛ ولی مسئلهی قوی سیاه و سفید یه چیز خیلی مهم رو درمورد ما آدما بیان میکنه و اونم شکنندگی باورهای ماست. فرقی نمیکنه که مشاهدات هزار ساله هم این باورها رو تایید کنن یا نه، اون چیزی که اهمیت داره اینه که بالاخره یه روزی شاید دیوار باورهای ما فرو بریزه. کشف قوی سیاه برای مردمی که بهمدت هزاران سال باور داشتن که توی دنیا فقط قوی سفید وجود داره، یه اتفاق مهم بود که تمام باورهای اونا رو زیر سوال برد. کشف قوی سیاه یه اتفاق تصادفی بود که برای غربیها پیامدهای زیادی از نظر فرهنگی داشت.
من یعنی نسیم نیکلاس طالب توی کتاب «قوی سیاه» میخوام ماهیت هر چیزی رو که ما بهعنوان رویداد تصادفی در نظر میگیریم بررسی کنم. از طرفی هم میخوام ببینم کدوم دامهای منطقی باعث میشن ما از دیدن تصویر بزرگتر غافل بشیم. بهنظرم این رویدادهای بهظاهر تصادفی میتونن پیامدهای خیلی عمیقی برای هرکسی یا هر جامعهای داشته باشن. من با الهامگرفتن از کشف قوی سیاه، اسم این رویدادهای تصادفی رو هم قوی سیاه گذاشتم؛ چون بهنظرم اسم خیلی قشنگ و بامفهومی اومد.
توی این کتاب متوجه میشی موقع پیشبینی، چه کم و کاستیهایی داری. از طرفی هم این کتاب بهت کمک میکنه تا بتونی تشخیص بدی که چه زمانی قدرت قضاوت تو تحت تاثیر تمایلات ذاتی تو برای کشف تناسب اطلاعات توی روایتهای ساده و قابل فهم قرار گرفته.
تو با خوندن این کتاب یاد میگیری که دیگه هیاهوی جمعی رو با حقیقت علمی اشتباه نگیری و از ناآگاهیِ خودت بهترین استفاده رو بکنی.
توی خلاصه کتاب «قوی سیاه» بهکمک چکیدا متوجه میشی:
- چرا فکر کردن مثل یه بوقلمون میتونه برات مضر باشه؟
- چرا بزرگترین چیزی که یه کازینو رو تهدید میکنه هیچ ربطی به قمارکردن نداره؟
- چطور با دونستن چیزایی که نمیدونی زندگیت رو نجات میدی؟