موضوع کتاب دربارهی چیه؟ اینکه چطور میتونیم به روش خودمون موفقیت رو رقم بزنیم!
موفقترین آدمهای دنیای یه نقطهی مشترک باهمدیگه دارن؛ اونا از اینکه خارج از چارچوب فکر کنن و توی مسیر خودشون قدم بردارن، نمیترسن.
بااینحال، باید یادت باشه که توی این مسیر، عمدتا تنها هستی. ما آدما ذاتا اجتماعی هستیم و دوست داریم که توسط جامعه مورد پذیرش قرار بگیریم. همین موضوع باعث شده تا ایدههای جدید هم روزبهروز کمتر و کمتر بشن.
از طرفی اگه با عقاید مردم مخالفت کنی و برخلاف جهت شنا کنی، احتمالا پیدا کردن دوست هم برات خیلی سخت میشه.
حالا فرض کن همهی آدما ایدههای ناب و جذابشون رو فقط واسه خودشون نگه میداشتن؛ توی این حالت چه اتفاقی میفتاد؟
بذار با یه مثال بهت نشون بدم که چه اتفاقی میفتاد.
فرض کن کوپرنیک هیچوقت نمیگفت که بهنظرش زمین مرکز منظومهی شمسی نیست؛ اینطوری دیگه آدمایی که توی اون دوره زندگی میکردن هم بهش نمیگفتن که دیوونه شده؛ اما دیدیم که راست میگفت و الان به خاطر پافشاری به عقایدش باید ازش ممنون هم باشیم.
این مثال بهمون نشون میده که چقدر تفکر خلاقانه و سرسختی برای رسیدن به موفقیت مهمه، اما همونطور که من، یعنی جان مکسول در ادامهی این خلاصه کتاب بهت میگم، لازم نیست حتما انیشتین یا گالیله باشی تا خلاقانه فکر کنی. همهی آدما میتونن خلاقانه فکر کنن؛ فقط کافیه تکنیکها رو بلد باشن و خوب تمرین کنن.
توی ادامهی خلاصه کتاب «آدمهای موفق چگونه فکر میکنند»، چکیدا بهت میگه که:
- چطوری با یاد گرفتن همدلی میتونیم موفقتر عمل کنیم؟
- واکنش آلفرد نوبل وقتی که آگهی ترحیم خودش رو خوند، چی بود؟
- نظر پل مک کارتنی و جان لنون در رابطه با همکاری چیه؟