این کتاب راجع‌به چیه؟ با خوندنش می‌تونی با یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌هایی که تاکنون تاریخ به خودش دیده و نویسنده‌ی اون یعنی میشل دو مونتنی آشنا بشی 

وقتی کلمه‌ی مقاله رو می‌شنوی، اولین چیزی که به ذهنت میاد چیه؟

خیلی از ما یاد اون تکالیف سختی می‌افتیم که باید توی دوران مدرسه و دانشگاه می‌نوشتیم؛ بااین‌حال اون نوشته‌های حوصله‌سربر و خسته‌کننده خیلی با نوشته‌هایی که اولین‌بار اسم مقالات روی اونا گذاشته شد، فرق دارن. درواقع توی قرن ۱۶ نویسنده‌ای به‌اسم میشل دو مونتنی مجموعه‌ای از مقالات رو به نگارش درآورد که قطعاتی جسورانه، تجربی، اعتراف‌آمیز، درهم‌و‌برهم و بحث‌برانگیز بود و مونتنی رو به یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان تاریخ تبدیل کرد. 

مونتنی بعد از گذروندن یه زندگی نسبتا معمولی و بازنشستگی توی ۳۰سالگی شروع به نوشتن کرد تا ذهنش رو متمرکز کنه و از شر ماتم‌زدگی یا مالیخولیایی که به‌خاطر بیکاری احساس می‌کرد، خلاص بشه. اون مجموعه‌ی نوشته‌های خودش رو که به‌اسم «مقالات» یا «تَتَبُّعات» شناخته میشه، به شیوه‌ای خام، شخصی، انحرافی و بی‌معنی نوشت که درنهایت به تولد یه ژانر نوشتاری معروف منجر شد که همین اسم رو به یدک می‌کشه. 

من یعنی سارا بِیکوِل توی این کتاب می‌خوام داستان مردی رو تعریف کنم که پشت این مقالات بوده. درواقع می‌خوام از انگیزه‌هایی که مونتنی رو به این شیوه از نوشتن تحریک کرد، دلایلی که نوشته‌هاش انقدر تاثیرگذار شد و درس‌هایی که می‌تونیم ازش بگیریم برات بگم. 

توی این خلاصه کتاب قراره با رویکرد مونتنی نسبت‌به زندگی و مرگ و همه‌ی اشخاص و اشیای اطرافش آشنا بشی و بفهمی که این رویکرد چطور می‌تونه بهت کمک کنه پذیرایی بیشتری نسبت‌به روش‌های جایگزین وجود و تجربه داشته باشی. امیدوارم این کتاب درمورد اینکه بودن توی دنیای اطراف به چه معناست، دیدگاه جدیدی بهت بده.  

توی خلاصه کتاب «چگونه زندگی کنیم» چکیدا بهت میگه که:

  • چرا مونتنی یه آدم بدبخت و بیچاره بود؟
  • تجربه‌ی نزدیک به مرگ چطور به مونتنی کمک کرد تا توی میانسالی احساس سبکی به‌دست بیاره؟
  • مونتنی چطور تونست توی دوران بازنشستگی روش کاملا جدیدی برای نوشتن ابداع کنه؟