موضوع کتاب دربارهی چیه؟ اینکه برای رسیدن به مقام استادی، نیازی به استعداد ذاتی نیست
بیشتر مردم فکر میکنن دستاوردهای فوقالعادهی اساتید بزرگی مثل داوینچی و موتزارت بهخاطر استعداد طبیعی و نبوغ ذاتی اونا بوده.
این دیدگاه درست نیست. درحقیقت هیچ ارتباط طبیعی بین استعداد ذاتی و تسلط به یه مهارت یا رشتهی خاص وجود نداره.
یه مطالعه توی همین زمینه نشون داد درحالیکه خیلی از کودکان، استعدادهای درخشانی از خودشون نشون میدن، تعداد نسبتا کمی از اونا به دستاوردهای قابلتوجهی دست پیدا میکنن. ازطرف دیگه اونایی که توی مدرسه، نشونههای هوش و ذکاوت کم از خودشون نشون میدن، معمولا خیلی بیشتر از همسنوسالهای با استعدادشون به موفقیت میرسن.
پسر عموی کوچیکتر چارلز داروین، فرانسیس گالتون رو درنظر بگیر. گرچه داروین یه پسر بچه خیلی معمولی بود که هیچ نشونهی خاصی از هوش استثنایی نداشت، گالتون ضریب هوشی بالاتری داشت و توی خانواده اون رو بهعنوان یه نابغهی خارقالعاده میدیدن. بااینحال، امروز این چارلز داروین هست که بهعنوان دانشمند برتر و یکی از درخشانترین ذهنهای قرن شناخته میشه، نه فرانسیس گالتون.
واضحه که استادی یا چیرگی به این بستگی نداره که تو آدمی با استعدادهای فوقالعاده باشی یا صرفا یه آدم عادی؛ فقط باید دید یه نابغهی ماهر و یه آدم عادی برای تبدیلشدن به یه استاد ماهر چه کارهایی میکنن؟
پاسخ اینه: دقیقا همون گامهایی رو برمیدارن که هر استاد بزرگی توی طول تاریخ برداشته. هرکدوم از اونا توی رشتهی خودشون کنکاش و اکتشاف میکردن و به شکلی از کارآموزی مشغول میشدن. همچنین ذهن خلاق و آزاد رو توی خودشون پرورش و درنهایت مسیرشون رو بهسمت چیرگی و تسلط کامل ادامه دادن. ادیسون، موتزارت، اینشتین و گوته که جزو مشهورترین استادان تاریخ هستن، همگی از مسیری مشابه بهسمت موفقیت پیش رفتن.
استادان دوران مدرن هم همین مسیر رو طی میکنن؛ برای مثال فردی روچ بوکسور حرفهای، آرزو داشت یه بوکسور حرفهای بشه. برای پیشرفت توی یادگیری پیش یه مربی بزرگ بنام ادی فاچ رفت و شاگردش شد و درنهایت فردی تونست سبک مبارزهی منحصربهفرد خودش رو ایجاد کنه. درحالحاضر فردی روچ یکی از بهترین مربیان بوکس نسل خودش بهشمار میره.
برای استادشدن به نبوغ ذاتی و استعدادهای اولیه یا ضریب هوشی بالا نیازی نداری. فقط زمینه یا موضوع موردنظرت رو پیدا کن و از گامهایی که دیگران برای استادشدن طی کردن، پیروی کن.