کتاب راجعبه چیه؟ یاد میگیری رواندرمانی هم از دیدگاه رواندرمانگر و هم بیمار، چطوری کار میکنه
اگه کسی رو میشناسی که از یه بحران شخصی یا یه آشوب روانی مثل طلاق یا افسردگی رنج میبره، چه توصیهای بهش میکنی؟ شاید بتونی کلماتی رو بگی که عنوان این کتاب هست و این خلاصه کتاب بر اساس اینه که: «شاید وقتشه با یه نفر حرف بزنی» و منظورم از اون یه نفر در این مورد، یه رواندرمانگر هست.
حالا اگه اونی که مسئله پیدا کرده، خودش یه رواندرمانگر باشه چطور؟ این شرایط دقیقا همون وضعیتیه که خودم وقتی از یه بحران توی زندگیم رنج میبردم، باهاش مواجه شدم. مشابه خیلی از درمانگرهای دیگه که با این مشکل مواجه میشن، منم برای درمان به یه متخصص سلامت روان مراجعه کردم.
یه درمانگر که روی مبل دربرابر یه درمانگر دیگه نشسته و ممکنه این شرایط، مضحک بهنظر بیاد؛ اما در مورد خودم، مراجعهی من به یه درمانگر دیگه، زمینهای رو برای بهدستآوردن بینشهای فوقالعادهای فراهم کرد؛ چون بهم اجازه میداد از چشم یه بیمار، اطلاعات دستاولی در مورد کارکرد فرایند درمان بهدست بیارم. بعد از دریافت این اطلاعات، تونستم با ایجاد ارتباط بین اطلاعات بهدستاومده و وضعیت بیمارانم که بهطور خاص توی آزمایش من ۴نفر بودن، درک عمیقتری از تجربههاشون بهدست بیارم.
توی این خلاصه کتاب، ما دربارهی این تجربیات، مطالبی رو یاد میگیریم. جزئیات این داستانها برای حفاظت از گمنامی بیماران، تغییر داده شده؛ اما حقایق و نکات اساسی حاصل از اون تجربیات، دستنخورده و بدون تغییر باقی میمونه و بهت ارائه میشه.
توی خلاصه کتاب «شاید وقتشه با کسی حرف بزنی»، چکیدا بهت میگه:
- مردم از چه راههایی چشمشون رو بهروی حقایق مشکلاتشون میبندن؟
- عمیقترین ترسهایی که برپایهی مشکلات شکل میگیرین، چیا هستن؟
- عوامل کلیدی برای مقابله و غلبه بر ترسها چی هستن؟