تاحالا برات سوال شده که وکیلها که خودشون مشکلات قضائی مردم رو حل میکنن، اگه یهروز خودشون درگیر مشکلاتی بشن و مجبور بشن در نقش یه مجرم توی دادگاه حاضر بشن باید چیکار کنن؟ همین مثال برای پزشکان و رواندرمانگرها هم صدق میکنه. معمولا وقتی یه شخصی رو میبینیم که مدتیه با مشکلات و فشارهای روحی ناشی از اتفاقات تلخ دستوپنجه نرم میکنه، ممکنه بهش جملهای رو بگیم که در عنوان این کتاب ذکر شده؛ یعنی «شاید وقتشه با کسی حرف بزنی»! اینجا منظورِ ما از «کسی»، دراصل رواندرمانگر هست.
حالا اگه اونی که به مشکل برخورده، خودش یه رواندرمانگر باشه چطور؟ این شرایط دقیقا همون وضعیتیه که نویسندهی خلاصه کتاب شاید وقتشه با کسی حرف بزنی، درگیرش شده بود. لوری گوتلیب، یعنی نویسندهی این کتاب بهواسطهی جداییِ عاطفیای که در زندگیش تجربه کرد، دچار اضطراب و افسردگی شد و برای اولینبار، خودش نتونست برای مشکلاتِ خودش راهحلی رو پیدا کنه. نتیجتا دستبهدامن یکی از همکارانش شد.
توی خلاصه کتاب شاید وقتشه با کسی حرف بزنی، نویسنده دربارهی چندتا از مراجعینش صحبت میکنه و سعی میکنه تا با ریشهیابیِ مشکلات اونها، درک عمیقتری دربارهی مشکلات زندگی به خوانندهی کتاب بده؛ همچنین، نویسنده دربارهی مشکلی که خودش تجربه کرده بود و راهحلی که همکارش پیشنهاد داده، صحبت میکنه.
نکتهی مهمی که نویسنده در پایان کتاب بهش اشاره میکنه، اینه که هدف از جلسات رواندرمانی، حلکردنِ فوری و آنیِ مشکلات نیست؛ بلکه هدف، رسیدن به آزادی و درک درست و شفاف از ریشهی مشکلات هست تا ما بتونیم بهمرور زخمهامون رو التیام بدیم.
اگه دوست داری این کتاب رو بخونی اما فرصت کافی نداری، خبر خوب اینه که چکیدا صفر تا صد این کتاب رو برات خلاصه کرده و همین الان میتونی ازطریق سایت یا اپلیکیشن چکیدا خلاصهی کامل کتاب شاید وقتشه با کسی حرف بزنی رو بخونی یا بشنوی.
- اگه مشکلاتِ زندگی بیشاز حد بهت فشار آوردن
- اگه تاالان تجربهی صحبت با یه رواندرمانگر رو نداشتی