کتاب راجعبه چیه؟ یه حکایت عارفانه که نگاهت رو به زندگی عوض میکنه
احتمالا داستان خرگوش و لاکپشت رو شنیدی. خرگوش که از برندهشدنش مطمئنه، لاکپشت رو به یه مسابقه دعوت میکنه. با شروع مسابقه، خرگوش از لاکپشت جلو میزنه و فاصلهش انقدر زیاد میشه که تصمیم میگیره وایسه و یه چرتی بزنه. همین باعث میشه لاکپشت باوجود سرعت کمترش مسابقه رو ببره.
داستانهایی مثل قصهی خرگوش و لاکپشت با روایت لذتبخش و بهيادموندنی خودشون اندیشهها و ارزشهای اخلاقی رو منتقل میکنن.
کدومیک از قصههایی که تا الان شنیدی، تونستن قانعت کنن ارزشمندترین داراییهات رو بفروشی و قید زندگیای رو که بهش عادت کردی، بزنی؟ قصهای که توی این کتاب برات میگم میتونه رویکردت رو به زندگی عوض کنه. داستان یه وکیل خیالی که ماشین فِراریش رو فروخت و راهب شد.
توی ادامهی خلاصه کتاب «راهبی که فراریاش را فروخت» چکیدا بهت میگه که:
- چرا ذهنت به یه باغ شبیه هست؟
- چرا تصویر فانوسِ دریایی میتونه زندگی بهتر رو بهت نشون بده؟
- یه کشتیگیرِ سومو یادآور چیه؟