تبلیغات سنتی که مزاحم مشتریها میشه، کمکم تاثیرگذاریش رو از دست میده
بازاریابهای امروزی با مشکل بزرگی روبهرو هستن؛ مشکلی بهاسم عدم توجه مخاطب. درواقع مخاطبِ هدفِ بازاریابها دیگه توجهی به تبلیغات نداره.
اکثر فعالیتهای بازاریابی به تبلیغات ختم میشه و توی دهههای گذشته این سبک از بازاریابی که من اسمش رو بازاریابیِ مزاحم میذارم، همهجا نفوذ کرده. ازطریق این تاکتیک، درست موقعی که حواس مخاطب جلبِ برنامهی محبوبش هست، تبلیغات به نمایش درمیاد تا از این طریق، حواس مخاطب بهسمت محصولِ تبلیغی هدایت بشه.
بااینحال سوال اینجاست که چرا این سبکِ بازاریابیِ افراطی انقدر بین بازاریابها محبوب شده؟
اواسط قرن بیستم میلادی، صنعت تبلیغات متوجه شد که مردم نسبتبه تبلیغات خلاقانه، جذاب و باحال، توجه نشون میدن و فروش محصولات از این شیوه شدیدا بالاست. شرکتهایی که از این طریق بازاریابی میکردن، معمولا فروش خوبی داشتن و از اونجایی که ساخت و نمایش تبلیغات آسون بود، روزبهروز شرکتهای بزرگتر و بیشتری به این شیوه روی میآوردن.
برای دسترسی به مشتریهای بیشتر، شرکتهایی مثل Procter & Gamble به شیوهای تحتعنوان بازاریابی انبوه متوسل شدن. توی این شیوه، تبلیغات برای بازهی گستردهای از افراد به نمایش درمیاومد؛ صرفنظر از اینکه آیا بینندهها مخاطب هدف هستن یا نه.
هرچی شرکتها بیشتر به این شیوه متوسل شدن، مردم هم بیشتر نسبتبه تبلیغات بیتوجه شدن. شرکتهای چه واکنشی نشون دادن؟ اونها تبلیغاتشون رو بیشتر و بیشتر کردن و درواقع بیشتر مزاحم مردم شدن.
امروز نهفقط توی تلویزیون، بلکه روی سقف تاکسیها، بدنهی اتوبوسها، تابلوی مغازهها و خیلی جاهای دیگه تبلیغات وجود داره. درواقع جایی نیست که بریم و تبلیغ نبینیم؛ اما واقعیت اینه که اکثر مردم اونقدری وقت ندارن که به همهی این تبلیغات توجه نشون بدن.
همهی این تغییر و تحولات باعث شده تا امروز شما بهعنوان یک بازاریابِ مزاحم برای اینکه فقط قسمت کوچیکی از حواس مخاطب رو به خودت جلب کنی، تن به رقابت سخت و هزینهبری بدی. نکتهی جالب ماجرا اینجاست که همون مخاطبِ اندکی که به تبلیغ و پیامت توجه میکنه، خیلیزود یادش میره که راجعبه چی صحبت میکردی و محصولت چیکار میکرد.