موضوع کتاب درباره‌ی چیه؟ یاد می‌گیری که چطوری با احساسات پیچیده و دشوار خودت دوست بشی و ازشون به‌خوبی استفاده کنی

تا حالا شده خیلی بی‌دلیل یهویی از کوره در بری؟ تا حالا شده که یهویی فکر کنی خیلی غمگین و خسته هستی و اصلاً حوصله هیچی رو نداری؟

میشه گفت که احساسات می‌تونن روی تموم جنبه‌های زندگی روزمره‌ی تو (از روابط گرفته تا تصمیم‌هایی که می‌گیری) تأثیر بذارن. بااین‌وجود، حتی باهوش‌ترین انسان‌ها هم نمی‌تونن احساسات خودشون رو دقیق تشخیص بدن و اون‌ها رو کنترل کنن.

به تو هم مثل خیلی‌های دیگه از همون دوران بچگی گفتن که سعی کن احساسات رو از خودت دور کنی و یه آدم احساسی نباشی. این موضوع باعث شده که نتونی احساسات خودت رو به‌سادگی بیان کنی؛ چون اصلاً نمی‌تونی به‌درستی تشخیص بدی که چه حسی داری. تو همیشه از بقیه می‌پرسی که حالشون چطوره و چیکار می‌کنن؛ ولی هیچ‌وقت اون‌قدری ارتباط عمیق برقرار نمی‌کنی که وقتی بقیه ازت همین سؤال رو می‌پرسن، بتونی پاسخ صادقانه‌ای بدی. تو هم مثل بقیه در جواب این سؤال میگی: «اِی، خداروشکر بد نیستم؛ می‌گذرونم دیگه».

این اصلاً پاسخ صادقانه‌ای نیست. تو اصلا نمی‌تونی اون حسی که داری رو به زبون بیاری و دلیل اصلیش هم اینه که تو احساسات خودت رو سرکوب می‌کنی.

سرکوب‌کردن احساسات کار اشتباهیه و می‌تونه عواقب خیلی جدی داشته باشه. ممکنه در اثر همین سرکوب، بعضی از احساسات تو خیلی الکی بزرگ‌نمایی یا تحریف بشن و این خودش می‌تونه باعث بروز استرس مزمن و افسردگی بشه و روی سلامتی کلی بدنت تأثیر منفی بذاره.

خبر خوب اینه ‌که تو می‌تونی یاد بگیری که چطوری احساسات خودت رو شناسایی کنی و باهاشون کنار بیای. این باعث میشه که احساساتت به‌جای این‌که دشمن تو باشن، به دوست تو تبدیل بشن و باهات متحد بشن. بعد از این‌که تونستی با اون‌ها کنار بیای، اطلاعات مفیدی درباره‌ی خودت و جهان در اختیارت می‌ذارن.

تویِ خلاصه کتاب «هنر همه‌فن‌حریف‌شدن در احساسات» چکیدا بهت میگه:

  • چطوری می‌تونی به یه متخصص احساسات تبدیل بشی؟
  • چطوری یه رفتار بد می‌تونه نشونه‌ای برای نیاز به کمک باشه؟
  • چرا دانشمندها تا سال‌های طولانی، اهمیت هوش هیجانی رو نادیده می‌گرفتن؟