کتاب راجعبه چیه؟ میفهمی که چه حقایق عمیقتری ممکنه پشت آداب جذاب بریتانیایی پنهون شده باشه
تصور اینکه عملیات جاسوسی بریتانیا در قرن بیستم تحتتاثیر یه داستان عاشقانه باشه، سخته. دنیای عجیبی شده! یه زمانی جوگیر دانشگاه کمبریج میشی و میای مثل بچهی آدم ادبیات یونانی میخونی. بعد یهو یکی میزنه پشت شونهات و تا به خودت میای میبینی جاسوس روسیه شدی و از اروپا به خاورمیانه در حال فرار هستی. جالبه، نه؟
چیزی که شنیدی، شروع کتاب یک جاسوس در میان دوستان هست که داستان زندگی آقای کیم فیلبی، بزرگترین جاسوس تاریخ جهان رو تعریف میکنه. داستان آقای فیلبی بهت یادآوری میکنه که بعضی وقتا از یه عشقایی باید بگذری؛ چون ممکنه تو رو وارد ماجراهایی کنه که بعدا نتونی ازش قسر در بری.
فیلبی یه جاسوسِ خائن به کشورش یعنی انگلیس بود که همیشه نسبتبه همکاریش با روسیه وفادار موند؛ حتی زمانی که داشت پلههای ترقی رو یکییکی توی سازمان اطلاعات جاسوسی انگلیس بالا میرفت. اون کسی بود که با خیانتش باعث مرگ هزاران نفر شد. بااینحال فیلبی برای همیشه بهعنوان بهترین جاسوس دوجانبهی تاریخ باقی موند.
شخصیت فیلبی و حضورش توی حلقهی جاسوسی کمبریج اینقدر جذاب بود که بعدا الهامبخش جان لوکاره، نویسندهی رمان «بندزن خیاط سرباز جاسوس» شد. فیلمهای زیادی هم براساس شخصیت آقای فیلبی ساخته شده. حالا اینبار چکیدا قراره بهطور خلاصه داستان شگفتانگیز این مرد رو برات تعریف کنه که سالهای زیادی بهعنوان جاسوس روسیه توی امآی۶ حضور داشت.
توی خلاصه کتاب «یک جاسوس درمیان دوستان» چکیدا بهت میگه که:
- چرا بدترین جاسوس تاریخ یک مست لایعقل بود؟
- چطور میتونی یه ملت رو متقاعد کنی که بیگناه هستی؟
- به جاسوسایی که تازه استخدام میشن، چی یاد میدن؟