موضوع کتاب دربارهی چیه؟ یاد میگیری که نقطهی مطلوب بین درد و لذت رو پیدا کنی
ممکنه فلفل رو دوست داشته باشی و عاشقِ اون بوی تندِ فلفل باشی که توی دماغت میپیچه و زبونت رو میسوزونه. ممکنه اهل وزرش باشی و توی باشگاه حسابی برای عضلهسازی به خودت فشار بیاری؛ طوری که بعد از تمرین، عضلههات شروع به لرزیدن کنن یا حتی ممکنه از بازیها و فیلمهای ترسناک لذت ببری.
اگه دقت کنی، میبینی که همهی اینا بهنوعی تجربههای رنجآور هستن. سوال اینجاست که چطور ممکنه ما عاشق رنجکشیدنِ خودمون باشیم؟
نکته اینجاست که علیرغم رنجی که طی این فعالیتها تحمل میکنیم، درانتها یه حسِ پاداش رو تجربه میکنیم که ترکیب این دوتا برای ما لذت رو میسازه.
پس اون حس چیه، اون حسی که ترکیبی از درد و لذته؟ چرا خیلی از ما عاشق تجربههای دردناک اینشکلی هستیم و آخرِ کار ازشون رضایت داریم؟ آیا این روشیه که باهاش میتونیم مرگ و تموم احساسات بد رو به بازی بگیریم و باهاشون عشقبازی کنیم؟ همه میدونیم که یهروزی بالاخره با مرگ روبهرو میشیم و میمیریم؛ پس شاید اینکارها راهی باشن که ازشون استفاده میکنیم تا زندگی رو احساس کنیم.
خُب، شاید تویِ نگاه اول این دردها یهجورایی بیاهمیت یا کماهمیت باشن؛ یعنی یه رنج زودگذر هستن که ازشون بهصورت لحظهای لذت میبری. همهچی که بیاهمیت نیست. یهسری انتخابهای جدی وجود دارن که عواقب دردناک جدیتری بهدنبال دارن. مثلاً چرا ملت برای رفتن به جنگ یا اهدای کلیه، صف میبندن؟ چی تو سرشون میگذره که برای اینکارهای خطرناک و دردناک ثبتنام میکنن؟
من، پل بلوم هستم و میخوام تویِ کتاب «نقطهی مطلوب» به بعضی از رازهایی که پشتپردهی این کارها هستن بپردازم.
تویِ خلاصه کتاب «نقطه مطلوب» چکیدا بهت یاد میده که:
- چطور درد، رنج و سختی میتونن به لذت منجر بشن؟
- چطور میشه تویِ چند دقیقه از بمبئی هند به جزایر فارو رفت؟
- چرا پدرومادرها از بچهدار شدن پشیمون نیستن؟