توی این دنیای پرسروصدا، پر از رابطههای عجیب و پرتنش، جایی که عشق یا شده یه سری استوری خوشگل توی اینستاگرام، یا یه چیز گنگ و خستهکننده که کسی حوصله حرفزدن ازش رو نداره، ناتاشا لان در خلاصه کتاب از عشق گفتن میاد و یه سوال ساده میپرسه: واقعاً عشق یعنی چی؟
کتاب از عشق گفتن یه گفتوگوی صادقانهست. نه دربارهی اون عشقی که توی سینما دیدیم یا اون روابط سمی و دیوانهکننده. این کتاب دربارهی همون عشقیه که توی سکوتِ خونهها شکل میگیره، بین آدمایی که بلد نیستن همیشه درست حرف بزنن، اما با همهی سختیها سعی میکنن کنار هم بمونن.
ناتاشا لان، روزنامهنگاریه که تصمیم میگیره بره با کلی آدم مختلف حرف بزنه (نویسنده، رواندرمانگر، فیلسوف و حتی آدمای معمولی) و ازشون بخواد دربارهی عشق حرف بزنن. نه عشق ایدئال، بلکه عشق واقعی. همون عشقی که گاهی خستهت میکنه، گاهی نجاتت میده و گاهی هم فقط ازت میخواد بمونی.
اما حواست باشه، این کتاب راهکار نداره. نسخهی سریع برای بهتر کردن رابطههات نمیده. نمیگه فلان کار رو بکن تا طرفت عاشقت بشه. اتفاقاً برعکس، خیلی وقتا از این میگه که باید بشینی، گوش بدی، درد بکشی و با خودت و بقیه واقعیتر باشی.
اگه بخوای یه جورایی حس کلی کتاب رو بگیری، شاید بشه گفت این یه دعوتنامهست؛ دعوت به مکث، به فکر کردن، به شنیدن، به فهمیدن.
نویسنده توی هر فصل، سراغ یه جنبه از عشق میره: عشق رمانتیک، عشق خانوادگی، غم از دست دادن، خیانت، دل کندن، بخشیدن، و حتی عشق به خود.
با آدمای مختلف حرف میزنه؛ از آلن دوباتن و فیلیپا پری گرفته تا آدمایی که فقط تجربهشون مهم بوده، نه اسم و رسمشون. و همین باعث میشه حرفا واقعی باشه، نه شعارگونه.
نکتهی قشنگ این کتاب اینه که اصلاً ادای روشنفکری درنمیاره. با اینکه پر از حرفهای عمیق و بینشهای فلسفیه، اما همیشه ساده، قابلفهم و نزدیک باقی میمونه. انگار نشستی روبهروی یکی، داره برات تعریف میکنه چی سرش اومده، چی فهمیده و چی هنوز براش سواله.
وقتی کتاب از عشق گفتن رو میخونی، نهتنها دربارهی رابطهها، بلکه دربارهی خودت بیشتر میفهمی. میفهمی چرا یه وقتایی نمیتونی حرف بزنی، چرا از نزدیکی میترسی، یا چرا انقدر دنبال تأیید گرفتن از بقیهای.
و شاید مهمتر از همه اینه که بفهمی در تجربهی این احساسات تنها نیستی.
مارکوس اورلیوس، فیلسوف رواقی، یه جایی گفته بود: «عشق به انسان یعنی پذیرش کاملش با تمام ضعفهاش.»
کتاب از عشق گفتن دقیقاً دربارهی همینه؛ دربارهی پذیرش. نه قضاوت، نه فرار، نه بازی.
آخرش هم اینطوری نیست که کتاب رو ببندی و بگی خب، حالا همه چی رو دربارهی عشق فهمیدم. اتفاقاً برعکس. شاید حتی سوالاتت بیشتر هم بشه. ولی اینبار یه فرق مهم داره: دیگه از سوال پرسیدن نمیترسی. دیگه میفهمی سکوت هم بخشی از ابراز عشقه. و مهمتر از همه، یادت میمونه که عشق قرار نیست همیشه جواب بده، ولی همیشه ارزش گفتوگو رو داره.
از عشق گفتن کتابیه برای همهی ما؛ چه اونایی که توی رابطه هستن، چه کسایی ک تازه از یه رابطه بیرون اومدن و چه افرادی که حتی هنوز نمیدونن چی میخوان.
خلاصه کتاب از عشق گفتن برای همهی ماست که دلمون میخواد آدم بهتری باشیم، یاد بگیریم بهتر گوش بدیم و بفهمیم عشق، یه چیزیه که از خودمون شروع میشه.
خبر خوب اینه که چکیدا صفر تا صد این کتاب رو برات خلاصه کرده و همین الان میتونی ازطریق سایت و اپلیکیشن چکیدا خلاصهی کامل این کتاب رو بخونی یا بشنوی.
- اگه بیشتر درگیر ایدهی عشق هستی تا خود عشق
- اگه دوست داری بدونی درک بقیه آدما از عشق چیه