خلاصه کتاب کمبود که با اسم فقر احمق می کند هم شناخته میشه، دربارهی یه گزارهی رایج صحبت میکنه که ازقضا، غلطه.
احتمالا تا حالا شنیدی که میگن «تصمیمات غلط فقر رو میسازه». طبق چیزی که خلاصه کتاب کمبود ادعا میکنه، این فقر هست که باعث میشه تصمیمات اشتباه گرفته بشه.
طبق گفتهی کتاب، فقر ذهن رو محدود میکنه و این محدودیت باعث میشه تا عملا چیزی بهاسم دید بلندمدت از بین بره و آدما تنها نوک دماغشون رو ببیین.
نتیجهی چنین چیزی، این میشه که تا یه مشکل مالی توی زندگی پیش میاد، تنها چیزی که به ذهنمون میرسه، وامگرفتنه و اینطوری خودمون رو توی چرخهی بیانتهای قرض حبس میکنیم.
نویسندهی کتاب، توی برههای از زندگیش، فقر رو هم تجربه کرده و این مسئله رو شخصا تجربه کرده. توی دههی ۱۹۸۰ وضع شد که به افراد غیرشهروند آمریکایی اجازهی ادامهی کار داده نمیشد. پدر هندی نویسنده کتاب یکیاز افرادی بود که تحتالشعاع این قانون قرار میگرفت.
مولاینیتن میگه: «به چشم خودم میدیدم که والدینم یکشبه تغییر کردند. آنها بسیار مضطربتر و تندخوتر شده بودند؛ انگار که بخشی از شخصیتشان بهکلی تغییر کرده باشد».
سالها بعد ملاینیتن بهعنوان یک اقتصاددانِ رفتاری این موضوع رو در سرتاسر جهان مشاهده کرد. خودش میگه: ««به هر طرف که نگاه کنی، شواهد این موضوع وجود دارد. ما فقط باید راههای ارائۀ علمیِ این شواهد را بیابیم».
- اگه میخوای خودت رو از مشکلات اقتصادی عدیدهی زندگیت نجات بدی
- اگه دوست داری تصمیمات مالی بهتری بگیری