تغییر سخته. ما تلاش میکنیم طرف رو متقاعد کنیم، بهش فشار میاریم، مجابش میکنیم و هلش میدیم؛ اما حتی بعد از این همه کار، معمولاً هیچ چیزی از جاش حرکت نمیکنه. همهی چیزا با سرعتی مثل یخبندان تغییر میکنن، اگه اصلاً تغییر کنن. توی داستان لاکپشت و خرگوش، تغییر مثل یه تنبل درختی (نوعی جانور بسیار کُند) توی زمان ناهارشه.
اسحاق نیوتن حرف معروفی داره که میگه یه جسم در حال حرکت تمایل داره در حرکت بمونه، درحالیکه یه جسم در حال سکون مایله در حالت سکون بمونه. درست مثل قمرها و ستارههای دنبالهدار، مردم و سازمانها هم با حفظ تداوم حرکت، جلو میرن. این یعنی اینرسی (تمایل به حفظ وضع موجود). اونها تمایل دارن کاری رو انجام بدن که همیشه انجام دادن.
موقع تلاش برای تغییر ذهن و غلبه بر این لَختیها (اینِرسی)، معمولاً تمایل به فشارآوردن وجود داره؛ مشتری زمین رو نمیخره؟ کلی حقایق و دلایل براش ارسال کن. رئیست به ایدهت توجهی نمیکنه؟ مثالهای بیشتر بیار یا توضیح عمیقتری بهش بده.
فرض بر اینه که فشارآوردن بیشتر، جواب میده؛ اینکه اگه ما فقط اطلاعات بیشتر، حقایق بیشتر، دلایل بیشتر، استدلالهای بیشتر یا فقط کمی زور بیشتر اضافه کنیم، مردم تغییر میکنن. متأسفانه، این رویکرد اغلب نتیجهی معکوس میده. برخلاف تیلهها، که وقتی هلشون میدی دنبال هم غلت میخورن، مردم فشار رو پس میزنن.
پس اگه فشارآوردن و هلدادن افراد جواب نمیده، باید بهجاش چه کرد؟
این سوالی هست که کتاب تغییرآفرین بهش پاسخ میده. با مطالعهی این خلاصه کتاب قراره بفهمی که رگ خواب افراد کجاست و چطور میتونی نظر افرادی رو تغییر بدی.
خبر خوب اینه که چکیدا صفر تا صد این کتاب رو برات خلاصه کرده و همین الان میتونی ازطریق سایت و اپلیکیشن چکیدا خلاصهی کامل این کتاب رو بخونی یا بشنوی.
- اگه بهعنوان یک رهبر کسبوکار، میخوای تیم یکفکر داشته باشی
- اگه دوست داری مهارتهای نرم رو در خودت ارتقاء بدی