در خلاصه کتاب فرضیه خوشبختی اثر جاناتان هایت، نویسندهی کتاب ایدههای برخی از بزرگترین متفکران دوران باستان رو با استفاده از علم نوین مورد بررسی قرار میده و سعی میکنه تا به این سوال بنیادین که «چه چیزی ما رو خوشحال میکنه؟» جواب علمی و درخوری بده. کتاب فرضیه خوشبختی با ارائهی نگاه جدیدی به رفتار انسان، به خواننده کمک میکنه تا سطح شادی رو در زندگیش افزایش بده و بفهمه که خوشبختی چیه، از کجا میاد و چطور میشه خوشبخت شد؟
خلاصه کتاب فرضیه خوشبختی نشون میده که خوشبختی به چند عامل مهم بستگی داره و چه بپذیرم یا نه، وضعیت بیولوژیکیِ ما یکی از مولفههای مهم برای خوشبختی هست. جدا از وضعیت بیولوژیکی، محیط و شرایط هم از عوامل خیلی مهم هستن و این یعنی خوشبختی صرفا به نوع نگاهمون نسبتبه زندگی بستگی نداره، بلکه فعالیتهای خودخواسته شامل شغل و همهی فعالیتهایی که درطول زندگی انجام میدیم هم نقش مهمی در سطح شادی ما ایفا میکنن.
درنهایت نویسنده میگه که برخلاف باور عموم، رسیدن به اهداف و آرزوها هم باعث نمیشن تا ما به یه آدم خوشبخت تبدیل بشیم. نویسنده معتقده که تلاش و فعالیتهایی که در مسیر رسیدن به اهدافمون انجام میدیم، تاثیر بهمراتب بیشتری در سطح شادی ما میذارن.
قسمتی از متن خلاصه کتاب فرضیه خوشبختی:
«هرکسی که کتابهای خودیاری رو خونده باشه با این جمله آشناست «خوبی یا بدی ذاتی نیست؛ تفکرات ما خوب و بد رو میسازه!».
سوال اینجاست که آیا واقعا میشه طرز فکرمون رو تغییر بدیم و اگه شدنی باشه دقیقا باید برای تغییرش چیکار کنیم؟
برای انجام این کار، فیل درونمون مهمترین مانع هست؛ چون دائما دوست داره اتفاقات رو از دریچهی منفینگری ارزیابی کنه. این منفینگری از اجداد اولیهمون به ارث رسیده. از اونجا که اجدادمون باید برای زندهموندن تلاش میکردن، معمولا نسبتبه عوامل خطرساز حساسیت و واکنش بیشتری نشون میدادن. این ویژگی بعد از گذشت هزارانسال، همچنان در وجود ما باقی مونده و نتیجتا به چیزهای بد نسبتبه چیزهای خوب واکنش شدیدتری نشون میدیم.
مثلا اگه ما با یک حیوون وحشی روبهرو بشیم، اضطراب و ترسی رو تجربه میکنیم که ممکنه منجر به فرارمون بشه؛ درواقع توی چنین شرایطی ما برای فرارکردن انگیزهی قویای داریم و اون انگیزه چیزی نیست جز نجات جونمون، اما توی مواقعی که با یه تجربهی مثبت روبهرو میشیم، همچین انگیزهی قویای در کار نیست و واکنش ما هم نسبتبه چنین تجارب متفاوت هست.
درست مثل یه فیلِ واقعی که با دیدن یه موش ضعیف و کوچولو دستپاچه میشه، فیلِ درونمون هم وقتی با مسائلی استرسزا، اما غیر آسیبزا مثل ارائهی گزارش کار به رئیس مواجه میشه، ترس و اضطراب وجودش رو میگیره.
این وسط ژنتیک هم در تمایل ما به منفینگری یا مثبتنگری نقش داره؛ مثلا تحقیقات نشون داده که نوزادهای راستمغز نسبتبه نوزادان چپمغز کمتر احساس شادی میکنن یا مثلا توی یه مطالعهی دیگه نشون داده شده که ۵۰ تا ۸۰درصد از سطح شادی فرد باتوجهبه ترکیب ژنتیکیش تعیین میشه.
پس سوارکار منطقمون نمیتونه فیل درونمون رو به دلخواه خودش کنترل کنه، اما میتونه از تکنیکهای خاصی برای تربیت و شادترکردنِ فیل درونمون استفاده کنه.
بهعنوان نمونه، مدیتیشنِ روزانه میتونه بهطرز چشمگیری تفکر منفی و بدبینانه رو کاهش بده. روش دیگه روش درمانِ شناختی هست که تو دههی ۱۹۶۰ ابداع شد و ثابت کرد که در درمان افسردگی موفق عمل میکنه. درمانِ شناختی باعث میشه تا الگوهای منفی رو با الگوهای مثبت جایگزین کنی.»
اگه دوست داری کتاب فرضیه خوشبختی رو بخونی، اما فرصت و تمرکز لازم رو نداری، چکیدا برات یه خبر خوب داری. همین الان میتونی صفر تا صد کتاب فرضیه خوشبختی رو بهطور خلاصهشده در قالب متنی یا صوتی ازطریق سایت و اپلیکیشن چکیدا بخونی یا بشنوی و از نکات کلیدیِ این کتاب توی زندگیت استفاده کنی.
- اگه خرد باستان رو قبول داری
- اگه دنبال کتابی میگردی که حرف متفاوتی دربارهی خوشبختی بزنه