داستان کتاب قلعه حیوانات با این صحنه شروع میشه که شبی مِیجِر پیر که بهعنوان داناترین حیوان مزرعه شناخته میشد، همهی حیوانات رو دور خودش جمع میکنه تا برای اونها از رویایی بگه که چندشب پیش خوابش رو دیده. میجر اون شب از ظلم بشر به حیوانات گفت. از این گفت که نباید به هیچ انسانی اجازهی سلطه و ظلم رو داد و درنهایت برای حیوانات بهشتی رو ترسیم کرد که همهی حیوانات با هم برابر هستن و به کسی ظلم نمیشه.
سهشب بعد از این سخنرانی، میجر در نهایت آرامش میمیره، اما میراثش برای همیشه با حیوانات میمونه تا اینکه یه روز حیوونا تصمیم میگیرن دیگه تن به کارکردن برای اربابشون ندن و سرنوشت خودشون رو بهدست بگیرن. بنابراین در حالیکه همهچی ظاهرا مرتب بهنظر میرسه، با سرپرستی چند خوک بهاسمهای ناپلئون، اسنوبال و اسکوئیلر، انقلابی بر ضد آقای جونز که صاحب مزرعه بود، بهپا میشه و درنهایت انقلابی شکل میگیره که داستان کتاب قلعه حیوانات رو میسازه؛ اما این تازه آغاز ماجراست.
تا اینجا همهچی خیلی خوب پیش میره. خوکها با این ادعا که از بقیه باهوشترن، رهبری حیوونا رو به عهده میگیرن و بقیه رو تعلیم میدن. اونا مرتب جلسات هفتگی دارن و با همفکری و شورا با همهی حیوونا کارها رو پیش میبرن. همه خوب و خوشحالن و برای آبادی مزرعهشون سخت تلاش میکنن. هفت اصل «حیوانیسم» بهعنوان هفت فرمان قلعه حیوانات برقرار میشه و همه ازش اطاعت میکنن. این ۷ فرمان، اینها بودن:
- از هر چیز دوپایی دوری کنید. دوپا دشمن است.
- هر چیز چهارپا یا بالداری را دوست بدانید.
- هیچ حیوانی لباس نمیپوشد.
- هیچ حیوانی روی تخت نمیخوابد.
- هیچ حیوانی از الکل استفاده نمیکند.
- هیچ حیوانی حیوان دیگر را نمیکشد.
- همهی حیوانات با هم برابر و یکسان هستند.
مهمترین اصل در هفت فرمان مزرعه حیوانات، همون فرمانِ آخر هست که میگه همهی حیوانات با هم برابر هستن؛ اما طولی نمیکشه که مفهوم برابری بهطور کلی تحریف میشه و درنهایت ساختاری شکل میگیره که نهتنها برابری رو به حیوانات اعطا نمیکنه، بلکه اونها رو بدتر از انسانها به بند میکشه.
خلاصه کتاب قلعه حیوانات داستانی افسانهای دربارهی یه انقلاب حیوانی علیه ظلم و ستم انسانها هست که اگه با دقت بخونیش، میبینی که چقدر به دنیای آدمها شباهت داره.
نویسنده با خلق و روایت داستان قلعه حیوانات میخواسته از آفت قدرتطلبی بگه؛ آفتی که میتونه بدخواهان رو با توسل به تبلیغات دروغ بر مسند حکومت بنشونه و باعث استثمار تودهی آسیبپذیر و ضعیفِ جامعه بشه.
خلاصه کتاب قلعه حیوانات رو بهچشم یه داستان نباید ببینی؛ بهخاطر اینکه عملا با یه کتاب سیاسی طرف هستی که از زبان داستان و تمثیل برای بیان حقایق استفاده میکنه. ایدهی این کتاب در حقیقت از اتفاقات انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر ۱۹۱۷ و خیانت استالین به آرمانهای اون انقلاب گرفته شده؛ انقلابی که اگرچه هدف ابتداییش برپایی عدالت اجتماعی بود، اما درنهایت به چنان دیکتاتوریای تبدیل شد که هیچکسی تصورش رو هم نمیکرد. این انقلاب در نهایت به شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی منجر شد.
جورج اورول با روایت این داستان از تمام خیانتهایی حرف زده که ممکنه در روند یه انقلاب بهطور زیرپوستی باعث مصادرهی اون انقلاب بهنفع قدرتطلبان و استثمارگران بشه؛ تاجاییکه بعد از مدتی اون جامعه اصلا یادش میره برای چی انقلاب کرده و چه قوانینی رو بهعنوان قوانین اساسی از ابتدا برپا کرده بود.
جملات کتاب قلعه حیوانات
- «قدرت وسیله نیست بلکه هدف است. انسان یک دیکتاتوری ایجاد نمیکند که انقلاب را حفظ کند. بلکه انقلاب برپا میکند که دیکتاتوری را بهوجود بیاورد.»
- «رفقا، آیا به نظرتان مثل روز روشن نیست که همهی بدبختیهای زندگی ما زیر سر این انسانهای مستبد است؟ فقط کافیست از شرّ اینها خلاص شویم، آنوقت حاصل دسترنجمان مال خودمان میشود.»
- «همه حیوانات برابرند اما بعضی برابرترند.»
- «گرسنگی و مشقت و ناامیدی، به گفتهی بنجامین، قانون تغییرناپذیر زندگی بود.»
- برخی از حیوانات بخاطر آوردند یا تصور کردند که بخاطر می آورند فرمان ششم می گوید: « هیچ حیوانی، حیوان دیگر را نمی کشد.» و اگر چه هیچ کس جرات نداشت این موضوع را در حضور خوک ها یا سگ ها به زبان بیاورد، ولی احساس می شد کشتارهایی که انجام گرفته بود با این فرمان همخوانی نداشت. کلوور از بنجامین خواست فرمان ششم را برایش قرائت کند. ولی موقعی که بنجامن طبق روال همیشه گفت از مداخله در این امور پرهیز می کند، سراغ موریل رفت. او فرمان را برایش خواند:« هیچ حیوانی، بی دلیل، حیوان دیگر را نمی کشد.»
- «علوفه حیوانات کم و کمتر میشد. همه به جان هم افتاده بودند.»
- «حالا دیگر ادای احترام به یادبودِ موسس مزرعه نه بهخاطر احترام و اعتقاد، که فقط از سر اجبار و ترس بود.»
- «گوسفندان بیشتری به کشتارگاه برده میشدند و صاحب مزرعه از دسیسههای دشمنی خونخوار بهنام گرگ بهعنوان سرمنشاء تمامی مشکلات سخن میگفت.»
- «همیشه خوکها تصمیم میگرفتند، سایر حیوانات هرگز نمیتوانستند تصمیمی اتخاذ کنند؛ ولی رأیدادن را یاد گرفته بودند.»
- همسایهها از اهالی مزرعه حیوانات پرسیدند: «مگر شما انقلاب نکردید و صاحب مزرعه را بیرون نکردید تا کمتر کار کنید و بیشتر بخورید و شاد باشید. پس چرا امروز بیشتر کار میکنید، کمتر میخورید و لاغرتر هستید؟» حیوانات مزرعه در فکر فرو رفتند. آنها دیگر گذشته را به یاد نمیآوردند.
نمادها در کتاب قلعه حیوانات
- میجرِ پیر که ایدهی انقلاب رو در سر حیوانات انداخت، کارل مارکس بود که مانیفست کمونیست رو سالها قبل از وقوع انقلابِ روسیه منتشر کرد. خلاصهی مانیفست کمونیست در چکیدا دردسترس هست و میتونی بخونی یا بشنوی.
- اسنوبال نماد لئون تروتسکی هست؛ یکیاز مبارزان مشهور انقلاب روسیه که دغدغهی مردم رو داشت و بهشدت با سیاستهای استالین مخالفت میکرد. تروتسکی بعد از مدتی از روسیه فرار کرد تا جانش رو حفظ کنه.
- ناپلئون نماد استالین هست؛ استالین یکیاز خونریزترین رهبران تاریخ بوده که در طول دوران حکومتش بر اتحاد جماهیر شوروی، جنایات و فجایع بسیار زیادی رو بهبار آورد.
- باکسر، اسبِ خوشنام مزرعه، نماد طبقهی کارگر در روسیه هست که تلاش بیوقفهای انجام میدادن و انتظارات بسیار کمی داشتن.
- اسکوئیلر نماد دستگاه پروپاگاندای حکومت شوروی بود که همهچیز رو بهنفع حکومت تفسیر میکرد.
- آقای جونز نماد امپراتور روسیه، تزار نیکولای دوم بود که قبلاز انقلاب روسیه، به مردم ظلم میکرد.
- سگها نماد دستگاه سرکوب و پلیس مخفی شوروی بودن که وظیفهی خاموشکردن صداهای مخالف رو داشتن.
اگه دوست داری این کتاب رو بخونی، اما فرصت کافی نداری، خبر خوب اینه که چکیدا قلعه حیوانات رو بهصورت صوتی و متنی برات خلاصه کرده و همین الان میتونی خلاصهی کامل این کتاب رو در سایت و اپلیکیشن چکیدا بخونی یا بشنوی.
- اگه دوست داری بدونی که چطور خواستههای مردم دزدیده میشن
- اگه دوست داری روند قهقرای انقلاب روسیه در ۱۹۱۷ رو به زبان داستانی بخونی