خلاصه کتاب دوباره فکر کن از آدام گرانت (ترجمه کتاب Think Again) راجعبه موضوع مهمِ تعصب به باورها صحبت میکنه؛ چیزی که چه توی کار، چه توی زندگی و چه توی جامعه و سیاست میتونه ضررهای جبرانناپذیری رو بهبار بیاره.
براساس تعاریف مرسوم، هوش همون قابلیت تفکر و یادگیری هست. تصور عمدهی مردم اینه که هرچی باهوشتر باشن، توانایی حل مسائل پیچیدهتری رو هم دارن و میتونن سریعتر از بقیه به راهحل برسن؛ اما توی دنیای پیچیدهی امروز، مجموعهی دیگهای از مهارتهای شناختی وجود داره که شاید بیشتر از هوش اهمیت داشته باشن؛ مثل قابلیت تجدیدنظر، فکرکردنِ دوباره و کنارگذاشتن آموختهها و باورهای قدیمی.
بهطور کلی رویهی نوشتههای آدام گرانت همینه؛ یعنی این نویسنده چیزی رو میگه که بهنوعی شناکردن درخلاف جهت آب تلقی میشه و نمونهی چنین چیزی رو میشه توی خلاصه کتاب نوآفرینی و خلاصه کتاب بده و بستان دید.
آدام گرانت توی کتاب دوباره فکر کن یک سوال خیلی اساسی و مهم میپرسه: «چطور میشه توی دنیای دائمالتغییر، ما همچنان به باورهایی چنگ بزنیم که برای سالها پیش هستن و لحظهای به فکر نوسازی اونها نیوفتیم؟»
نویسندهی کتاب دوباره فکر کن میگه همونطور که الان استفاده از ویندوز ۹۸ هیچ توجیهی نداره، پایبندی به باورهای سال ۱۹۹۸ هم هیچ توجیهی نداره؛ بنابراین باید یاد بگیریم که چطور باورهامون رو از هویتمون جدا کنیم و راه رو برای نوسازی اونها باز بذاریم.
اگه همیشه فکر میکنی که تعصب روی باورها و اعتقادات چطور پیش میاد و چطور میشه تعصبات اشتباه رو نابود کرد، مطالعهی خلاصه کتاب دوباره فکر کن از نون شب هم برات واجبتره.
- اگه به بحثهای روانشناسی با چاشنی داستان علاقه داری
- اگه میخوای توی زندگی شخصیِ خودت پیشرفت کنی