خلاصه کتاب اصل گرایی که با اسم ضرورت گرایی هم توی بازار منتشر شده، یه حرف خیلی ساده میزنه: «نمیشه با یه دست ۱۰تا هندونه برداری و انتظار داشته باشی که هیچکدومشون روی زمین نیفتن.»
گرک مک کیون که نویسندهی کتاب اصل گرایی هست باور متفاوتی رو توی این کتاب نشر میده. نویسنده میگه که برخلاف تصور عمومی، بیشتر بهتر نیست؛ بلکه کمتر بهتره.
نمیشه بین انبوهی از خواستههای جورواجور زندگی کرد و بخوای که به همهی اونها برسی. اصلا چنین چیزی در توان انسان نیست. مگه ما چقدر عمر میکنیم که بخوایم به هرچیزی که میخوایم، دسترسی پیدا کنیم. شاید به این فکر میکنی که تو متفاوت هستی و میتونی به تمام خواستههات برسی؛ اما خلاصه کتاب اصل گرایی بهت میگه که این تفکر فقط تو رو به ناکجاآباد میرسونه.
برای موفقشدن و رسیدن به خواستهها، باید اولویتها رو از غیراولویتها جدا کنی و فقط روی چیزهایی تمرکز کنی که عمیقا خواستارشون هستی.
این رویکرد اصلگرایی هست و کسی که این رویکرد رو توی زندگیش دنبال میکنه، اصلگرا هست.
ناشر کتاب اصلگرایی در مقدمهی کتاب نوشته:
«اصلگرایی چگونگی انجام کارهای بیشتر نیست، بلکه به معنای انجام کارهای درست است. به معنای انجام کارهای کمتر فقط محض کمتر بودنشان هم نیست. بدین معناست که برای فعالیت در بالاترین سطح اثربخشیمان تا میتوانیم عاقلانه زمان و انرژیمان را فقط روی انجام کارهای ضروری سرمایهگذاری کنیم. اصلگرایی یعنی خلق سیستمی برای رسیدگی به کمد زندگیمان. اصلگرایی فرآیندی نیست که مثل مرتب کردن کمد، یکبار در سال، یکبار در ماه یا حتی یکبار در هفته زیر بارش برویم. اصلگرایی نظمی است که همیشه وقتی قرار است دربارهی بله گفتن یا مؤدبانه نه گفتن تصمیم بگیریم، از آن استفاده میکنیم.»
- اگه همیشهی خدا یهسری کارِ مهمِ ناتموم داری
- اگه نمیدونی اولویتهات توی زندگی چه چیزهایی هستن